بدان كه نيروى روانها
پيرو قوت تنها است، مزاجها و نيروى بدنها نيز تابع هواها است و بر حسب تغيير
هواها دگرگون مىشود لذا مىبينيم كه چون هواى سرد بگرما تبديل يافت و يا گرمى هوا
مبدل بسرما شد رنگ پوست صورت و بدن نيز تغيير ميكند و اين تغيير ناشى از تغيير
مزاج است كه بر اثر دگرگون شدن هوا پيدا شده است.
پس در زمان و مكانى كه
هوا معتدل باشد مزاجهاى ابدان نيز معتدلست و تصرفات امزجه در حركات طبيعيه خود
بطورى كه مصلحت اوست انجام ميگيرد از قبيل هضم و جماع و خواب و حركت جوارح و ساير
جنبشها.
خداوند تعالى اجسام را
روى چهار طبيعت بنا كرده است و آنها عبارتاند از صفراء و سوداء و خون و بلغم كه
دوتاى آنها گرم و دوتاى ديگر سرد است و ميان هر دوتاى آنها از لحاظ ديگر اختلاف
است يكى گرم مرطوب ديگرى گرم خشك و يكى سرد مرطوب و ديگرى سرد خشك.
هر يك از اين طبيعتها
را بر قسمتى از اعضاء بدن مسلط كرد بنا بر اين بدن نيز داراى چهار قسمت (عضو) مهم
است سر، سينه، پهلو، شكم.
خون را بر سر يعنى چشمها
و گوشها و بينى و دهان و دماغ مسلط كرد.