متفرع بر اشتباهى كه در
انحصار علل امراض مرتكب شدهاند داستان معالجات بيماريها است، تمام سعى و كوششى كه
در آن بكار ميرود آنست كه ميكربها را نابود كنند و با مصرف مواد معدنى و ويتامينها
كمبود بدن را جبران نمايند و حال آنكه مواد بسيارى از غير معدنى و كيفيت هورمونها
و محسوسات (ديدنيها- شنيدنيها- بوئيدنيها- چشيدنيها لمس كردنيها) و احساسات
(خشمها- مهربانيها- دلاوريها- ترسها- اميدواريها- نااميديها- آرزوها- بدبينيها-
حسدها- كينهها- گذشتها- ادراكات و معقولات علوم و فنون- برخوردها- معاشرتها-
عادات- سفرها- اقامتها)، خلاصه هزاران عامل ديگر را عقل و تجربه از شرايط تندرستى
محسوب و اثبات ميكند اشتباه ديگر:
مبارزه با ميكرب را بآن
ميدانند كه بانحاء مختلف و وسايل گوناگون ميكربها را نابود كنند و حال آنكه غير
ممكن است باين كار موفق شوند ميكربها در كوتاهترين فرصت ببزرگترين عدد ازدياد
نسل ميكنند، هيچ وسيلهاى نميتواند فرصت را كاملا از دست آنها بگيرد.
ميكربها چون بوسيلهاى
بميرند و شكل و خاصيت فعلى خود را از دست بدهند بصورت ديگر وارد عرصه زندگى
ميشوند.