و اعلم ان كل واحدة من
هذه الطبائع تحب ما يشاكلها فاغتذ ما يشاكل جسدك.
بدان هر كدام از اين
طبيعتها خواهان غذائيست كه با آن مشاكل باشد و مناسبت داشته باشد پس غذائى را
انتخاب كن كه مناسب طبيعت بدنت بوده باشد.
مراد از طبايع در عبارت
فوق طبيعتهائى است كه بقول قدماء بواسطه غلبه يكى از اخلاط اربعه در مزاج پيدا
مىشود.
قدماى از حكما و فلاسفه
و اطباء معتقد بودند كه عالم اجسام از چهار عنصر تركيب شده: آب، آتش، خاك و هوا كه
هر كدام داراى طبيعت مخصوصى هستند سرد و گرم و تر و خشك مزاج آدميزاد نيز از چهار
خلط تركيب شده بلغم و صفراء و سوداء و خون و هر كدام از اينها داراى طبيعتى هستند
و هر يك از آنها كه در مزاج غلبه داشت مزاج بآن ناميده مىشود و داراى همان طبيعت
خواهد بود.
طب امروز با اين اصول
موافقتى ندارد و آنها را افسانههاى كهنهاى بيش نميشناسد ولى انصاف آنست كه اصول
علمى قدماء هنوز بحد اندراس نرسيده و با توجه بروش معالجات قديم و خواصى كه براى
داروها و غذاها روى همان مبانى ميدانستند خوب معلوم مىشود كه افسانه شمردن اصول
طبايع ناشى از قلت تدبر و غرور علمى است.
مقصود از مشاكل موافق
است يعنى طبيعت هر كس طالب چيزى است كه با او توافق و مناسبت داشته باشد مثلا كسى
كه مزاج