responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 97

[درخواست عدى دائر بر فرستادن كسى نزد معاويه‌]

راوى گفت: و نصر گويد: و در حديث صالح بن صدقه به اسنادش آمده كه گفت:

عدىّ بن حاتم در حضور على عليه السلام به پا خاست و گفت: اى امير مؤمنان مرا در ميان قوم خود مردى است بى‌همتا كه (در فصاحت) چنويى دگر نباشد[1]، و او اينك آهنگ ديدار پسر عموى خويش، حابس بن سعد طائى را در شام دارد- اگر ما را رخصت دهى او با معاويه ديدار كند شايد وى را (به برهان) درهم شكند و مردم شام را (به حجت) شكست دهد. على به او گفت: بسيار خوب، (از من) چنينش فرمان ده- و نام آن مرد خفاف بن عبد اللّه بود- وى نزد پسر عموى خود، حابس بن سعد[2] در شام آمد، و حابس خواجه و بزرگ قبيله طىّ بود، خفاف به حابس باز گفت كه خود شاهد ماجراى عثمان در مدينه بوده و بعد با على رهسپار كوفه شده است.

خفاف بن عبد اللّه و معاويه‌

اين خفاف از موهبت زبان آورى و وقار و شعر برخوردار و مردى بسيار موثق بود. دگر روز حابس و خفاف نزد معاويه آمدند. معاويه به او گفت: اى برادر كه از قبيله طىّ آمده‌اى ما را از ماجراى عثمان حكايت كن. گفت: مكشوح‌[3] محاصره‌اش كرد و حكيم‌[4] محكومش ساخت و محمد[5] و عمّار[6] يكى پس از ديگرى گريبانش را گرفتند و تنها سه كس به ريختن خونش پرداختند. عدىّ بن حاتم و اشتر نخعى و


[1] متن« لا يحارى به» و در شنهج‌[ لا يوازى به رجل مردى چنو نباشد].

[2] حابس بن سعد، گويند از اصحاب بود، و در صفين كشته شد. تهذيب التهذيب( 2: 127) ابن دريد در الاشتقاق گويد: فرمانده بنى طى شام و با معاويه بود، و كشته شد. عمر او را به ولايت مصر گماشته و سپس معزول كرده بود. در شنهج‌[ حابس بن سعيد] و تحريف است.

[3] مكشوح بن عديس.- م.

[4] حكيم، به صيغه تصغير، ابن جبله.- م.

[5] محمد بن ابى بكر الصديق.- م.

[6] عمّار بن ياسر.- م.

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 97
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست