اين شعر مربوط به هنگامى
است كه على ابو موسى[1] را به
داورى فرستاد.
[فرستادگان على و
معاويه]
نصر: عمر بن سعد، از
مجالد[2] از شعبى،
از زياد بن نصر كه گفت:
على چهار صد تن را
بفرستاد و شريح بن هانى حارثى را به نگهبانى آنها گماشت و عبد اللّه بن عباس را
براى نمازگزارى بر آنان و تصدّى كارهايشان گسيل فرمود كه ابو موسى اشعرى نيز با
ايشان بود. معاويه نيز عمرو بن عاص را همراه چهار صد تن گسيل داشت.
راوى گويد:
هر گاه على چيزى (به ابن
عباس) مىنوشت، كوفيان نزد وى مىآمدند و مىگفتند: امير مؤمنان به تو چه نوشته
است؟ و وى ناگزير مطالب سرّى را كتمان مىكرد و ايشان به وى گفتند: آيا آنچه را به
تو نوشته است از ما پوشيده مىدارى؟ (ما مىدانيم كه) او چنين و چنان نوشته است.
لختى بعد، پيك معاويه نزد عمرو بن عاص مىآمد و كس آگاه نمىشد به چه منظور آمده و
با چه پيامى بازگشته است، و هرگز بگو مگويى پيرامون رئيس خود به راه نمىانداختند
و جنجالى نمىشنيدند. ابن عباس اين رفتار كوفيان را به نكوهش گرفت و گفت: چون
فرستادهاى آيد، گوييد: چه پيامى آورده است؟ و اگر (جزئيّات پيام و دستور) از شما
پنهان داشته شود گوييد: چرا راز را از ما پوشيده مىدارى؟ (ما مىدانيم) كه پيامى
چنين و چنان آورده است، و همچنان مىايستيد و نزديك مىشويد تا به تمامى مطلب دست
مىيابيد (و آن را افشا مىكنيد)، شما را رازدارى نشايد.
[1] متن« قال: لما بعث علىّ ابا موسى ...» و در
اصل[ و لما ...]. اين عبارت چنان كه پيداست دنباله و توضيحى بر همان شعر پيشين
است.
[2] مجالد بن سعيد عمير همدانى كوفى، در گذشته به
سال 144. در اصل به تحريف[ عمر بن سعد بن مجالد].