از پروردگار خويش برهانى است كه جز به داد رفتار نكرده است و
هر بر حقّى دادگرست. هر كه به فرمان او سر سپارد نجات يابد و هر كه از فرمان او سر
پيچد هلاك شود.
سپس شقيق بن ثور بكرى
برخاست و گفت: اى مردم، ما شاميان را به حكم قرآن خوانديم و آنان نپذيرفتند و ما
(بدين سبب) با ايشان جنگيديم، اينك آنان ما را به داورى قرآن مىخوانند و اگر ما
آنان را نپذيريم بر آنان همان رواست كه بر ما روا بود با ايشان كنيم. ما پروايى
نداريم كه خدا و پيامبرش بر ما دست گشايند (و داورى كنند) و على نيز بىگمان نه
مرد عقبنشينى است و نه اهل گريز و نه در موضع شكّ و ترديد در ايستاده است، او
امروز بر همان قرار است كه ديروز بوده است. اما اينك اين جنگ ما را به كام كشيده و
ما زندگى را جز در پناه صلح نمىبينيم.
آنگاه حريث بن جابر بكرى
برخاست و گفت: اى مردم، اگر على از اين ماجرا عقب مانده و به كنارى نشسته بود باز
هم تنها مرجع و ملجاء ما خود او مىبود، چه رسد به اينكه او خود رهبر و گرداننده
اين كار است. و راستى را، به خدا سوگند كه او امروز از آن قوم چيزى را جز آن كه
ديروز ايشان را بدان خوانده بود، نمىپذيرد، و اگر ما بديشان پاسخ مثبت دهيم با وى
ناروا كردهايم.
هيچكس در اين امر انكار
نمىكند مگر آن كس كه (به دين) پشت پا زده و به عقب (به عالم كفر و جاهليّت)
بازگشته، يا گام به گام دستخوش غرور تدريجى شده است. پس ميان ما و هر كه بر ضدّ ما
گردنكشى كرده است (داورى) جز شمشير نباشد.
سخن خالد بن معمّر و
حضين ربعى
سپس خالد بن معمّر
برخاست و گفت: اى امير مؤمنان به خدا سوگند كه ما اين موضع را نه از آن رو
برگزيدهايم كه ديگرى در احراز آن شايستهتر از ما باشد، ما اين موضع را از آن رو
انتخاب كرديم كه توشه آخرتى اندوخته باشيم و