طفيل بن ادهم برابر
قرارگاه على و ابو شريح جذامى برابر جناح راست و ورقاء بن معمّر پيش جناح چپ سپاه
در ايستادند، و سپس ندا در دادند: اى توده عرب، خدا را، خدا را، به زنان و دختران
خويش بينديشيد و مراعاتشان كنيد، اگر شما نابود شويد، فردا چه كسى در برابر روميان
و تركان و پارسيان در ايستد[1]؟
خدا را، خدا را، دينتان
را بپاييد. اين كتاب خدا ميان ما و شما داور است. على گفت: پروردگارا تو مىدانى
كه اينان به دل خواستار قرآن نيستند. پس خود ميان ما داورى كن كه تو به درستى داور
بر حق و روشنگرى. در ميان ياران على اختلاف نظر پديد آمد. پارهاى گفتند: «جنگ» و
پارهاى گفتند: «داورى بردن به قرآن» زيرا اينك كه آنان ما را به داورى قرآن
خواندهاند براى ما جنگيدن روا نيست.
در اين هنگام جنگ فرو
نشست و بارهاى گرانش را بر زمين نهاد. (و آتش بس شد). محمد بن على گفت: در آن
هنگام داوران منصوب شدند.
[روز هرير]
نصر: در حديث از عمرو بن
شمر با سلسله سند او گويد:
چون آن روز دشوار در
رسيد ياران معاويه گفتند: به خدا سوگند كه ما آوردگاه را ترك نمىكنيم مگر آنكه يا
خدا فتح و فيروزى را به ما ارزانى دارد يا جملگى بميريم. پس در صبحگاه آن روز كه
از روزهاى بلند و بسيار گرم بود[2] به نبرد
شتافتند. نخست به تيراندازى آغاز كردند تا تيرها تمام شد، آنگاه به نيزه زدن
پرداختند تا نيزهها خرد شد، آنگاه پارهاى از سپاهيان از اسبهاى خود به زير آمدند
و پياده با (نيام) شمشير به سر و جان
[1] متن« ممّن للرّوم و الاتراك و ...؟» و در
شنهج[ من الرّوم و الاتراك و ...- به خاطر خدا، به سرنوشت زنان و دخترانتان
بينديشيد كه پس از نابودى شما، از دست روميان و تركها و پارسيان چه مصيبتها خواهند
كشيد.]
[2] متن از روى شنهج« فبادروا القتال غدوة» فى يوم
من ايام الشّعرى طويل شديد الحرّ» و در اصل[ فباكروا القتال غدا يوما من ايّام
الشّعرى طويلا ...].