responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 642

اگر به اندازه شصت درّه ژرف در زير زمين بودم نمى‌توانستم از آنچه از آن بيم دارم بگريزم.

اى جان پريشان آرام‌گير كه مرگ را غايتى است، و اى ابن ضرار بر آنچه بر سرت آمده شكيبا باش.

آيا رواست با آنكه مرا با اين قوم خويشاوندى است بهراسم؟ نه، خدا نمى‌خواهد بترسم، چه اشتر در كنار من است‌[1].

اگر او به ديارى ديگر اسير مى‌شد كه حكم من در آن روا بود براى آزاديش دامن همّت به كمر مى‌زدم.

و اگر من در كنار اشعث نيكو خصال بودم دلم آرام مى‌گرفت و نگرانى و گريزم از اين امر هراس آور كاهش مى‌يافت.

و اگر در جوار سعيد يا عدىّ بن حاتم، يا همسايه شريح نيكومنش بودم دلم آرام مى‌گرفت، و يا اگر در همسايگى مرادى بزرگوار[2] و هانى و زحر بن قيس بودم، روزم سياه نمى‌شد.

اگر من اسير دست هر يك از ايشان مى‌بودم از لغزش خود نزد سرور ايشان پوزش مى‌خواستم.

اينان قوم و خويشان منند و من از زندگى بخشى و گذشت و چشم پوشى آنها بر خطاى خويش محروم نمانم.

بخشودن اصبغ‌

صبحگاه اشتر نزد على آمد و گفت: اى امير مؤمنان، اين مرد از ديده‌بانانى است كه ديروز اسيرش كردم، به خدا اگر مى‌دانستم كه قتلش رواست او را كشته بودم، دوش نزد ما به سر آورد و [با شعر خود] ما را دستخوش خلجانى در دل كرد. اگر سزاوار قتل است، هر چند ما را خوش نيايد، او را بكش و اگر بخشودنش بر تو رواست‌[3] او را به ما ببخشاى. گفت: «اى مالك او را به تو


[1] متن« و الاشتر جارى» و در شنهج( 2: 303)[ و مالك جارى‌]، مالك، همان اشتر است.

[2] متن« المرادى العظيم» و در شنهج‌[ المرادىّ الكريم‌].

[3] متن از روى شنهج« و ان ساغ لك العفو عنه» و در اصل‌[ و ان كنت فيه بالخيار- و اگر در مورد او مخيّر هستى‌].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 642
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست