پيش تاختهايم (و در هجوم ترديدى نداريم و امتحان هجوم خود را
دادهايم). اى امير مؤمنان تو خود چه فرمان مىدهى؟. گفت: «در جاى پيشروى به پيش
تازيد و به گاه عقبنشينى وا پس نشينيد، پيش از آنكه آنان به سوى شما پيشروى كنند
شما پيش تازيد».
حمله عمرو
سپاه عراق هجوم آورد و
به شاميان برخورد و كسان درگير پيكار شدند، و عمرو بن عاص، پرچم به دست، حمله كرد
و مىگفت:
شدّوا علىّ شكّتى لا تنكشف
بعد طليح و الزبير فأتلف ...
زره مرا بر پيكرم محكم
كنيد كه از هم نگسلد، و خود پس از (ماجراى) طلحه و زبير اينك متّحد باشيد.
روزى از آن همدان و روزى
از آن صدف[1] است و
تميميان را نخوتى است كه سر نمىتابند.
(آن قبايل را) به ضرب
شمشير مىزنم تا باز گردند، من چون به راه افتم بسان هيونى كهنسال و شگفتىآفرين
باشم.
حميريان را نيز همچنان
(مىزنم) مگر آنكه باز گردند، و امروز براى ربيعيان روز مصيبتبارى است.
على به مقابله او تاخت و
مىگفت:
قد علمت ذات القرون الليل
و الخصر و الأنامل الطّفول ...
تمام گردنكشان و
قويدستان و آسودگان از خرد و كلان نيك دانستهاند، كه من در شمشير زنى چابك و
نامورم[2]، مردانه
مىكوشم و پيشاهنگان فوج دشمن را بر خاك مىافكنم، با شمشير آبدارى كه كندى
نمىشناسد.
[1] صدف: لقب عمرو بن مالك بن اشرس بن عفير بن عدى
بن حارث بن مرّة بن ادد بن زيد ابن يشحب بن عريب بن زيد بن كهلان است.- نهاية
الارب( 2: 303 و 304).
[2] متن در مصراع اول« انّى بنصل السيف خنشليل»،
در بيت اقوائى است و در اللسان آمده است:\sُ قد علمت جارية عطبول\z انى بنصل السيف خنشليل\z\E