آن فوج و پرچم، پرچم عقاب نشان را ديدم كه آن (دلير) نكوهشگر
چشم بر دوخته (اشتر)، آن را از هم مىشكافت.
وى چنان شير شرزهاى در
ميان گرد و غبار آوردگاه بود و (خصم) بىفرزند[1] با فوج خود پيش تاخته
بود.
ما سردار پيشاهنگ،
پيشگام عراق را به مقابلهاش خوانديم و لشكر به لشكر بياميخت[2].
اشتر آن (فوج و) پرچم را
به عقب نشاند و اين چنين كامياب و پيروز شد.
همانگونه كه هماره به
گاه بروز حوادثى چنين گرانبار و ناگوار[3]،
رفتار مىكرد.
اگر خداوند او را در كنف
حمايت خود بدارد، عراق از اين موهبت الهى بسى سعادتمند خواهد بود.
و اگر وجود سرشار از خير
اشتر از عراق رخت بر بندد ديگر تميز نيك و بد از ميانه برخيزد.
و اين عراق با مردمانش
كه مىبينى، سرزمينى بىحاصل و بىفرياد خواهد شد.
رجز همّام بن قبيصه
آوردهاند كه چون پرچم
معاويه واپس زده شد و فوج عمرو عقب نشست، همّام بن قبيصه كه بيش از ديگران على را
نكوهش مىكرد و پرچمدار هوازن بود، در برابر على سر برافراشت[4] و آهنگ مذحجيان كرد و
بانگ بر آورد و مىگفت:
آن نگار سيه چشم دانسته
است كه چون حادثهاى ناگوار پيش آيد، من چون شير نر نيرومندى پا به ميدان مىنهم،
اى عراقيان به راستى كه شما چيزى نيستيد.
[1] متن« و أقبل فى خيله الأبتر» شاعر در اين دو
بيت با توجه به آيه شريفه« انّ شانئك هو الابتر»( كوثر 3) صفت الشانئ را براى اشتر
و صفت الابتر را براى عمرو بن عاص به كار برده است.- م.
[2] متن« و قد خالط العسكر العسكر» و در شنهج[ و
قد اضمر الفشل العسكر آن سپاه دچار شكست شد].
[3] متن از روى شنهج« اذا ناب معصوصب ...» و در
اصل به تحريف[ اذا ثاب ...].
[4] متن به تصحيح قياسى« اشرأبّ» و در اصل به
تحريف[ أشدب].
[5] متن به تصحيح قياسى« حوراء» و در اصل[ قد
علمت الخود ...] آمده كه خلاف وزن است. اين قطعه در گمانگاه خود در شنهج نيامده
است.