responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 541

يا آن روز كه مرگ مقدّر گشته است‌[1]؟

عبد الرحمن ابن خالد و جارية ابن قدامه‌

عبد الرحمن بن خالد كه پرچم بزرگ معاويه را مى‌كشيد رو به ميدان نهاد و مى‌گفت:

انا ابن سيف اللّه ذاكم خالد

اضرب كلّ قدم و ساعد ...

منم پسر تيغ خدا آن كه خالدش مى‌ناميدند، بر هر پاى و بازويى شمشير زنم.

به تيغى برّان چون شهاب فروزان، به عموى خويش يارى دهم كه اين عمو مرا پدر باشد.

نه تنها به كوشش، بلكه به كوشايى تمام از دل و جان، برتر از هر مجاهد سخت كوش، من از تقديرى كه در انتظار من است وا نمى‌مانم.

پس جارية بن قدامه سعدى به مقابله او شتافت و مى‌گفت:

اثبت لصدر الرّمح يا ابن خالد

اثبت لليث ذى فلول حارد ...

اى پسر خالد براى رسيدن ناوك نيزه بر جاى بمان، در برابر شير مردى داراى تيغى برّان بر جاى بمان، از شيران قوى پنجه كه به بهترين نمازگزار كه سر به ركوع و سجود مى‌نهد دل سپرده است.

بزرگداشت حقّ او، يعنى حقّ على، زداينده تيرگيها، به ديده من از واجبات است.

ديرى آن دو يك ديگر را به زير ضربات نيزه گرفتند و چون هيچ يك كارى از پيش نبردند از هم روى تافتند، عبد الرحمن به سويى و جاريه به ديگر سوى رفت در حالى كه عبد الرحمن به هيچ كارى دست نمى‌زد مگر آنكه آن را تمام مى‌كرد. وى (به رجز) چنين مى‌گفت:


[1] ترجمه شعرى اين سخن مولاى متقيان عليه السلام چنين آمده است:

\sُ از مرگ حذر كردن دو روز روا نيست‌\z روزى كه قضا باشد و روزى كه قضا نيست‌\z روزى كه قضا باشد كوشش ندهد سود\z روزى كه قضا نيست، در او مرگ روا نيست‌\z\E

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 541
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست