امرى گرانبار را در ميان توده ديدم و رويدادهاى شگفتى را ملاحظه كردم.
چرا در حالى كه وصىّ پيامبر، امام و پيشواى ماست در ميان ما پراكندگى حكمفرما باشد؟ سزاوار نيست، كه اين جز سرگردانى و خوارى نباشد.
خردهاى خود را هرگز بكار نمىاندازيد، به راستى از كسى كه بگاه آزمونها و دشواريها خردمند نباشد خيرى بر نيايد.
معاويه گمراه را فرو گذاريد و هر چه زودتر از راه وصىّ پيامبر پيروى كنيد.
و امينه، زنى از انصار بر سوگ مالك[1] چنين گفت:
منع اليوم أن اذوق رقادا
مالك اذ مضى و كان عمادا ...
از امروز كه مالك، آن پشتوانه دلير كشته شد ديگر طعم خواب و آسودگى را نچشم.
اى ابا الهيثم بن تيهان اينك وجودم انباشته از غم و اندوه شده است.
هنگامى كه آن فاسق حق ناشناس بر ايشان تاخت، و چنين شبيخون ناجوانمردانه عادت او بود.
مانند كسانى گشتند كه به روز احد شهيد شدند، خداوند شما را با اين پيكرهاى آغشته به خون غريق رحمت كناد.
و ضبيعه دختر خزيمة بن ثابت بر سوگ پدر خود[2]، ذو شهادتين چنين گفت:
عين جودى على خزيمة بالدّمع قتيل الاحزاب يوم الفرات ...
اى ديده بر خزيمه كه به روز جنگ فرات به دست احزاب مخالف (اسلام) كشته شد، اشك ببار.
ذو شهادتين را ستمگرانه كشتند، خداوند آنان را عذاب دهاد.
او را با زبده جوانمردان كار آمد كه به هنگام دعوت و حقطلبى شتابان پا در ركاب مىكردند، كشتند.
به سرور (عالميان) و خواجه[3] كامگار دادگستر يارى دادند و در اين راه تا پاى مرگ پيش رفتند و جان باختند.
[1] مالك بن تيهان، ابو الهيثم.- م.
[2] متن از روى شنهج( 2: 280)« ضبيعة، ابنة خزيمة بن ثابت ترثى اباها» و در اصل[ ... فى خزيمة اباها].
[3] متن از روى شنهج« نصروا السيّد الموفّق ...» و در اصل[ نصروا احمد به احمد يارى دادند].