responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 500

اين زندگى چگونه است و چرا من تو را اندوهگين نمى‌بينم؟ در حالى كه ساليانى در فتنه‌انگيزى به سر برده‌اى.

لذّت واقعى زندگى و زندگانى صالحانه را از ياد برده و مرتكب انواع گوناگون دغلى و نيرنگ شده‌اى.

من چون در كار خود نگريستم از راه خطا بازگشتم و دين راستين خود را به يقين درست شناختم.

به معاويه بى‌خرد بگو كه من با گروهى هستم كه دمى نزد تو اقامت نمى‌گزينند.

جز به خاطر پسر خوانده و دست‌پرورده پيامبر خود خشمگين نمى‌شوند و چون با تو پيكار كنند اميد ثوابى پربها دارند.

پاره‌اى از سوگنامه‌ها

عبد اللّه بن يزيد بن عاصم انصارى در سوگ ياران مقتول خود گفت:

يا عين جودى على قتلى بصفّينا

أضحوا رفاتا و قد كانوا عرانينا ...

اى ديده بر كشتگان صفّين خون ببار كه سردارانى نامدار بودند و چنان جانبازى كردند تا پيكرهاى پاره پاره آنها بر خاك افتاد.

زمانشان به سر آمد[1]، گردش زمانه چه آسيب عظيمى به ما رساند، مرگ بر قاتل اين رادمردان كه امروز دفنشان مى‌كنند.

گراميان قوم من بودند و من آنان را پناه دهنده ناتوانان مى‌دانستم كه همواره خوان كرم گسترده داشتند.

نزد پيامبر بر شهادت ايشان افتخار كن، مرگ بر قاتلشان، و خوشا بر آسيب ديدگان ما.

و نصر بن عجلان انصارى گفت:

قد كنت عن صفّين فيما قد خلا

و جنود صفّين لعمرى غافلا ...

به جان خودم، من از ماجراى صفّين و پيشامدها و لشكريان صفّين بى‌خبر بودم.

به راستى، من كسى نبودم كه از فتنه‌اى بهراسم و بپرهيزم، ولى در اين مورد به واقع ناآگاه بودم.


[1] متن به تصحيح قياسى« أنى لهم ...» از أنى- يأنى، و در اصل به تحريف‌[ أنا لهم ...].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 500
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست