تو را نكوهشگر ناميدهاند و هرگز عذرت پذيرفته نيست.
رويارويى ابو الاعور و
عبد الرحمن بن خالد
سپس على به منادى خويش
فرمود مردم را ندا دهد كه به جانب آوردگاه روى آرند، مردم به آوردگاه روى نهادند و
سرگرم پيكار شدند. در اين ميان ابو اعور سلمىّ پيش تاخت و مىگفت:
اضربهم و لا ارى عليّا
كفى بهذا حزنا عليّا.
به شمشير مىزنمشان ولى
على را در ميانه نمىبينم (كه او را نيز فرو كوبم) اين اندوه بر من كافى است.
و از آن سوى عبد الرحمن
بن خالد روى به ميدان نهاد و مىگفت:
انا عبد الرحمن و ابن خالد
اضرب كلّ قدم و ساعد.
منم عبد الرحمن و پسر
خالد كه هر پا و بازويى را به شمشير درو مىكنم.
نصر: پيكار خميس
آنگاه برخورد و نبرد
شديدى كه به «پيكار خميس» معروف است ميان دو طرف رخ داد.
عمر بن سعد، از سليمان
اعمش، از ابراهيم هجرى[1] ما را از
آن ماجرا آگاه كرد و گفت:
قعقاع بن ابرد طهوىّ به
ما چنين گفت:
به خدا من روز پيكار
خميس (پنجشنبه خونبار) به صفّين در كنار على ايستاده بودم [و] مذحجيان- كه در جناح
راست سپاه على بودند- با عكّ و جذام و لخم و اشعريان كه جملگى بر سر پيكار بر ضدّ
على هماهنگ و پيشتاز بودند برخوردند،
[1] ابراهيم بن مسلم عبدى، ابو اسحاق هجرى. ابن
حجر در تقريب التهذيب گويد:« حديثش ملايم است و احاديث موقوف را رفع كرده و خود از
طبقه پنجم محدثين است.» در شنهج به تحريف[ ابراهيم النخعى] آمده است.