تا آنجا كه ما مىدانيم، (الگو ساختن آن) در زندگى و مرگ مايه
زيان است.» آنگاه جندب بن زهير به ميدان آمد و با سردار ازديان شام هماورد شد و
شامى او را بكشت، و از طايفه او: عبد الله بن ناجد، (و نيز) عجل و سعيد، پسران عبد
الله[1] كشته شدند،
و همراه مخنف از طايفه خودش: عبد الله بن ناجد [و] خالد بن ناجد[2]، و عمرو و عامر، پسران
عريف، و عبد اللّه بن حجّاج، و جندب بن زهير، و ابو زينب ابن عوف كشته شدند. و عبد
اللّه بن ابى الحصين [ازدى] در زمره قاريانى كه همراه عمّار بن ياسر بودند به
ميدان رفت و با او كشته شد. مخنف پيشتر از عزيمت او به ميدان به وى گفته بود: ما
بيش از عمّار، به تو نياز داريم ولى او از همراهى با آنان خوددارى كرد و با عمّار
كشته شد.
عتبة بن جويريّه[4] به روز[5] صفّين (در
خطبهاى) گفت:
«هلا، بدانيد، كه مرتع
دنيا خشكيده[6] و كشتزار
آن درويده شده و تازهاش كهنه و شيرينش تلخ گشته است.
[1] متن« و قتل من رهط عبد اللّه بن ناجد عجلا و
سعيدا ابنى عبد اللّه» و در طبرى[ و قتل من رهطه عجل و سعيد ابنا عبد اللّه من
بنى ثعلبة از طايفه او، عجل و سعيد دو پسر عبد اللّه از بنى ثعلبه كشته شدند].
[2] متن با توجه به نوشته طبرى چنين تصحيح شده«
... من رهطه عبد اللّه بن ناجد[ و] خالد بن ناجد» با اين تفاوت كه در طبرى[ ...
عبد اللّه و خالد ابنا ناجد] آمده است.
[4] شنهج( 1: 490)[ عتبة بن خوبة] و در طبرى[
عقبة بن حديد النّمرى].
[5] چنان كه روشن است جنگ صفّين چند ماه شامل 110
روز دوام داشت و منحصر به يك روز نبود. مراد از روز صفّين تمام ايام آن جنگ است نه
روزى واحد. در بيشتر موارد در اين كتاب اگر مراد از روز صفّين، مجموعه ايام صفّين
نباشد، مقصود روز واقعه خاصّى چون به ميدان آمدن يا غلبه يا مغلوب شدن هر صاحب
واقعهاى است كه راوى شرح مىدهد، و مفهوم عباراتى از اين دست چنين تأويل مىشود
كه مثلا: عتبه به روز( نبرد تن به تن خود در) صفّين چنين گفت، يا چنين رجزى
خواند.- م.
[6] متن از روى شنهج و طبرى« انّ مرعى الدنيا قد
اصبح هشيما» و در اصل[ اصبح شجرها هشيما درختش خاشاك شده]، و صورت درست آن به
حذف« شجرها» است.