چندان كه از سر پشيمانى
دستت را بگزى يا دندان به هم كوبى كه راه راست را از كف دادهاى[2].
[مبارزه حجر نيك و حجر
بد]
نصر: عمرو بن شمر، از
جابر، از شعبى:
نخستين دو سوارى كه آن
روز- كه روز هفتم صفر و از روزهاى بزرگ و پر مخاطره صفّين بود- با يك ديگر به نبرد
تن به تن پرداختند حجر نيك و حجر بد بودند.
حجر نيك، حجر بن عدىّ
يار امير مؤمنان على بن ابى طالب، و حجر بد پسر عموى او بود. و اين چنان شد كه حجر
بد، حجر بن عدىّ را- كه هر دو از قبيله كنده بودند- به هماوردى خواند. او نيز
جوابش داد و با نيزه به جان يك ديگر افتادند، سپس مردى از بنى اسد كه با معاويه
بود[3] ميانه آن
دو در آمد و با نيزه[4] خود حجر
(نيك) را بزد. ياران على هجوم آوردند و آن مرد اسدى را كشتند. و حجر بن يزيد[5]، [حجر[6]] بد، از
چنگشان بگريخت، و نام آن مرد اسدى، خزيمة بن ثابت بود.
[1] متن از روى شنهج( 1: 485)« لتغبنن يا جاهلا» و
در اصل[ لتغبنن راكبا].
[2] متن« أن فاتكم» به سياق خطاب جمع در مصراع اول
بيت اول و در اصل[ ان فاته] و در شنهج اين بيت نيامده است.( شايد به سياق مصراع
اول همين بيت كه خطاب مفرد است« أن فاتك» باشد و بر اين احتمال، مفرد ترجمه شد.-
م.)
[3] متن« و كان مع معاوية» و در شنهج( 1: 486)[ من
عسكر معاوية از لشكريان معاويه بود].
[5] حجر بن يزيد بن سلمة بن مرّة بن حجر بن عدى بن
ربيعة بن معاوية الاكرمين كندى، به نمايندگى نزد پيامبر آمد و اسلام آورد، و از
اشراف بود. در جنگ جمل همراه على بود ولى بعد به معاويه پيوست و او وى را به ولايت
ارمنستان گماشت- الاصابة 1626، در حواشى الاشتقاق ص 212 از او به نام« حجر بن زيد»
ياد شده كه درستش همان« بن يزيد» است.