شمشير را جانانه بر ايشان فرود مىآوريم، زيرا مردانى به
دلاورى ما مردان عكّ نباشند.
وى در برابر تيم[1] اهل عراق،
هوازن و غطفان و سليم را قرار داد، و پيادگان عكّ كه با دستار پاى خود را به هم
بسته بودند سنگى كلان در ميان خود نهادند و گفتند: تا اين سنگ نگريزد ما نيز
نگريزيم (قبيله عكّ كه حرف جيم را با صداى كاف تلفظ مىكنند- سنگ را كه به عربى-
حجر است حكر مىگفتند). در قلب سپاه نيز پنج صف ترتيب داد و عراقيان نيز چنين[2] كردند.
راوى گفت:
سپس عمرو بن عاص گفت:
يا ايّها الجند الصّليب الايمان
قوموا قياما و استعينوا الرّحمن ...
اى رزمجويان استوار
ايمان مردانه بپاخيزيد و از خداى رحمان كمك خواهيد.
خبرى بس ناگوار به من
رسيد و مرا اندوهگين[3] كرد كه
همانا على پسر عفّان را كشته است.
[2] در اصل[ كك به نشانه اختصارى« كذلك»] و در
شنهج[ مثل ذلك همانند آن].
[3] متن« فأشجان- يعنى: فأشجانى» و در شنهج[ ...
ذو الوان خبرهايى گوناگون بود].
[4] افزودگيهاى ميان قلّاب از روى نسخه شنهج( 1:
482) است.
[5] نعثل نام مردى مصرى بود كه ريشى به غايت دراز
و به كودنى شهرت داشت، چون پارهاى كسان خواستند عثمان را نكوهش كنند وى را بدان
مرد مصرى تشبيه كردند و به كنايه او را نعثل خواندند.