responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 310

شمشير را جانانه بر ايشان فرود مى‌آوريم، زيرا مردانى به دلاورى ما مردان عكّ نباشند.

وى در برابر تيم‌[1] اهل عراق، هوازن و غطفان و سليم را قرار داد، و پيادگان عكّ كه با دستار پاى خود را به هم بسته بودند سنگى كلان در ميان خود نهادند و گفتند: تا اين سنگ نگريزد ما نيز نگريزيم (قبيله عكّ كه حرف جيم را با صداى كاف تلفظ مى‌كنند- سنگ را كه به عربى- حجر است حكر مى‌گفتند). در قلب سپاه نيز پنج صف ترتيب داد و عراقيان نيز چنين‌[2] كردند.

راوى گفت:

سپس عمرو بن عاص گفت:

يا ايّها الجند الصّليب الايمان‌

قوموا قياما و استعينوا الرّحمن ...

اى رزمجويان استوار ايمان مردانه بپاخيزيد و از خداى رحمان كمك خواهيد.

خبرى بس ناگوار به من رسيد و مرا اندوهگين‌[3] كرد كه همانا على پسر عفّان را كشته است.

شيخ ما را چنان كه بود به ما باز گردانيد.

[عراقيان‌] به او پاسخ دادند [و گفتند[4]]:

أبت سيوف مذحج و همدان‌

بأن نرد نعثلا كما كان ...

از شمشيرهاى مذحج و همدان بر نيايد كه ريش دراز[5] را چنان كه بود باز گردانيم، و همچون آفرينش خداى رحمان او را باز آفرينيم، [آن واقعه قضايى بود كه‌


[1] در اصل‌[ تميم‌].

[2] در اصل‌[ كك به نشانه اختصارى« كذلك»] و در شنهج‌[ مثل ذلك همانند آن‌].

[3] متن« فأشجان- يعنى: فأشجانى» و در شنهج‌[ ... ذو الوان خبرهايى گوناگون بود].

[4] افزودگيهاى ميان قلّاب از روى نسخه شنهج( 1: 482) است.

[5] نعثل نام مردى مصرى بود كه ريشى به غايت دراز و به كودنى شهرت داشت، چون پاره‌اى كسان خواستند عثمان را نكوهش كنند وى را بدان مرد مصرى تشبيه كردند و به كنايه او را نعثل خواندند.

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 310
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست