پيرامونش را گرفتند و گفت: هيچ كس به اين جايگاه نزديك نشود و
هر كس را نزديك آمد، هر كه باشد، بكشيد.
[برابر نهادن فوجها]
نصر: از عمر، از حارث بن
حصيره و جز او، گفت:
چون شاميان و عراقيان در
برابر يك ديگر ايستادند و جايگاه خود را براى پيكار معين كردند، معاويه گفت:
اينان كه در جناح چپ،
يعنى جناح چپ عراق، قرار دارند كيستند؟ گفتند: (بنى) ربيعه هستند. ولى از (بنى)
ربيعه كسى در ميان شاميان نبود. پس حميريان را آورد و آنان را از طريق قرعهكشى
ميان ايشان و (بنى) عكّ برگزيد و در برابر (بنى) ربيعه قرار داد. ذو الكلاع گفت:
«تير قرعهاى كه چنين ناهنجار در آمد ارزانى اسافل تو[1]». گويى بر او گران آمده بود كه حمير
در برابر ربيعه قرار گيرد، اين سخن به گوش خندف حنفى[2] رسيد و سوگند به خدا خورد كه اگر او
را ببيند بىگمان يا وى را بكشد يا خود كشته شود. پس حميريان آمدند و در برابر
ربيعه قرار گرفتند، و سكون و سكاسك را در برابر كنده كه اشعث فرمانده ايشان بود
قرار داد، و در برابر همدانيان اهل عراق، ازد و بجيله را گماشت، و در برابر مذحج
عراق، عك را گماشت.
رجزخوانى شامى و عمرو
بن عاص
پس يكى از رجزخوانان
شامى اين رجز را گفت:
ويل لامّ مذحج من عكّ
و امّهم قائمة تبكّى ...
واى بر حال مادر مذحج از
گزند عكّ كه مادرشان بر مرگشان بايستد و زار بگريد.
[1] متن« باستك من سهم لم تبغ الضّراب» مثلى ركيك
است و آن را وقتى گويند كه تير قرعهكشى بر خلاف انتظار و مراد بر آيد.
[2] در شنهج( 1: 482)[ جحدر الحنفى] وى كه از بنى
ربيعه بود گفته ذى الكلاع را توهينى به قبيله خود تلقى كرد.- م.