سواران و قاريان و شريفان و پيشينهداران آنها در اسلام به
بسيج آمده، و هراسى در دلها افكندهاند. پس هر چه زودتر با مردم شام به آوردگاههاى
خشن و ناهموار و تنگناهاى اندك مقدار فرود آى[1]
و ايشان را به كوشايى وادار، و پيش از آن كه تن آسان شوند و از درنگ بسيار خسته و
دلسرد گردند و آثار شكست و ناكامى (و ضعف روحيه رزمى) در ميانشان پيدا شود از در
برانگيختن حسّ آزمندى ايشان درآى و آنان را به طمع انداز، و هر چه را از ياد
مىبرى اين حقيقت را از ياد مبر كه تو بىگمان بر باطلى.
خطبه معاويه در حضور
سپاهيان شام
چون عمرو به معاويه چنين
گفت معاويه در صدد ايراد خطبهاى بر آمد و دستور داد منبرى نهادند و سپس سپاهيان
شام را فرا خواند. چون گرد آمدند خدا را سپاس و ستايش كرد و آنگاه گفت:
اى مردم، جانها و كاسه
سرهاى خود را به ما عاريه دهيد. احساس شكست و خوارى به دل راه ندهيد[2] كه امروز
روز فداكارى و روز ابراز حقيقت و پايدارى است، پس به راستى شما بر حقّيد و برهان و
حجّت به دست داريد[3]، و به راستى
با كسى پيكار مىكنيد كه بيعت خود را گسيخت و آن خون حرام را بريخت[4] و او را در
آسمان عذرپذيرى نباشد.
[1] متن« مخاشن الوعر، و مضايق الغيض» و در شنهج(
1: 481)[ مخاشن الاوعار و مضايق الغياض]، مراد از تنگناهاى اندك مقدار ظاهرا
گدارهاى تنگ است كه سنگرهائى طبيعى محسوب مىشدند.- م.
[2] متن« لا تفشلوا و لا تخاذلوا» و در شنهج[ لا
تقتتلوا و لا تتجادلوا با يك ديگر نجنگيد و با هم ستيزه نكنيد].
[3] متن از روى شنهج« و بايديكم حجة» و در اصل[ و
لكم حجة].
[4] مرادش على عليه السلام است كه به گفته وى بيعت
خود را با عثمان گسيخته و به زعم او خون وى را ريخته.- م.