دندههاى خردش زير پى بختيان چون بزغالههاى سقط شده در پردههاى جنينى، در هم مىشكند.
هر آن شتر نزار بيمار[1] را چونان گندآورى نيزه به كف از پاى در توانى آورد.
شمشيرى كه دو دم آن به خون خضاب شود، به خم نيايد و فرسوده نگردد.
معاويه بدين روزگار نه آن كسى است كه اگر به خود واگذاريش، آنچه بيند خواهى به تو بخشد.
به راستى دسترسى به ستارگان سماك[2] و عيّوق[3] و عوّاء[4] نزديكتر و آسانتر (از طلب حق از او) است.
پس به تازيانه و شمشيرشان بزن[5] كه به خدا سوگند جز اين علاجى نباشد.
[خطبه جمعه على (عليه السلام) در كوفه و مدينه]
نصر ما را از ابى عبد اللّه سيف بن عمر، از وليد بن عبد اللّه، از ابى طيبه[6] از پدرش روايت كند كه گفت:
آن روز كه على وارد كوفه شد نماز را تمام گزارد و چون جمعه درآمد و هنگام نماز رسيد بر مردم نماز گزارد و خطبهاى راند.
نصر: ابو عبد اللّه از سليمان بن مغيرة، از على بن حسين خطبه جمعه على بن ابى طالب عليه السلام به كوفه و مدينه[7] را چنين آورد:
«از آنجا كه ستايش منحصر به خداست، خدا را ستايم[8] و از او يارى و
[1]« اصيد» شترى كه به بيمارى ريزش آب از بينى دچار آمده و از اين رو سر خود را بالا مىگيرد و علاجى ندارد و بايد آن حيوان را نحر كرد.- م.
[2] سماك كه آن را سماك رامح يا نيزهگذار گويند ستارهاى است در قدر اول. در شنهج، به جاى« لنيل السّماك»[ لنيل السماء دسترسى به آسمان] آمده است.
[3] عيّوق- ستارهاى ريز و روشن در سمت راست كهكشان؛ به دنبال پروين است.
[4] عوّاء- يكى از چهل و هشت صورت فلكى و پنجمين صورت شمالى كه در تصاوير فلكى به شكل مردى راست قامت عصا به دست ترسيمش كردهاند و بيست و دو كوكب دارد.
[5] در شنهج، به جاى« فاضرب الحدّ و الحديد»[ فاعد بالجدّ و الحديد] آمده كه درست آن[ فاغد بالجدّ ... روز را به كوشش و شمشيرزنى آغاز كن] تواند بود.
[6] ابو طيبة، نامش عبد اللّه بن مسلم سلمى مروزى، و قاضى مرو بود.
[7] مراد نماز جمعه مشترك كوفيان و مدنيان در شهر كوفه است.- م.
[8] در شنهج:[ الحمد الذى احمده] آمده است.