responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 192

ما بدانچه على براى ما بپسندد رضايت داده‌ايم گرچه فرمان او حتى متضمن بريدن بينيها باشد[1].

او بدون مشاركت ديگران وصى پيامبر خداست و با وجود عموهاى بزرگتر، وى وارث (بلا معارض و منحصر به فرد) اوست.

او ابن مخدوج را پسنديده و ما گفتيم كه ما به رضاى تو خرسنديم و حسان برگزيده محبوب عشاير است.

اشعث كندى را نيز در ميان مردم فضلى است كه آن را پدر بر پدر به ميراث برده است.

پدران گرامى او، بدان روزگار كه فرزندان عمرو بن عامر حكم مى‌راندند افسر عزت بر سر داشتند.

اگر امير مؤمنان و حق فرمانبردارى او بر گردن ما نمى‌بود، حريث بن جابر را (تحقير و) دلشكسته و غمنده مى‌كرديم.

اى حريث، ما را به مبارزه و ستيزه مخوان، زيرا در حوادث خطير، ما قوم تو را يار و ياوريم.

در گوهر ابن مخدوج بن ذهل هيچ خلل و كاستى نيست، ولى قوم ما نيز در ميان بنى وائل از تبار خود بى‌خبر نيستند، و ما جز به فرماندهى پسر آزاد زنى رضا ندهيم كه مهاجرى سرفراز و فرا دست و بازو گشاده است.

بر اين اساس كه درين نفوس، غيرت دلسوزانه و همتى است كه ايشان را (فقط به فرماندهى او) براى جلوگيرى از زورگويان آماده مى‌دارد[2].

[گفتار سعيد بن قيس همدانى‌]

راوى گويد:

مردان يمنى به خشم آمدند، از اين رو سعيد بن قيس همدانى نزد آنان آمد و گفت: هرگز مردمانى كج- انديش‌تر از شما نديده‌ام. آيا مى‌پنداريد اگر از على نافرمانى كنيد، اين وسيله‌اى براى تقرّب شما به دشمن او مى‌شود؟ و آيا معاويه‌


[1]« بريدن بينى» تعبيرى است شبيه با« به خاك ماليدن بينى كسى» در فارسى، و كنايه از توهين بدان كس است.- م.

[2] متن به تصحيح قياسى« خرازة و صدعا يؤتّيه أكفّ الجوابر» يعنى يهيّئه و يصلحه و در اصل‌[ يأبّيه- به ضم ياء و فتح حمزه‌].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 192
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست