سپاس ويژه خدايى كه
نعمتهايش ناپيدا نيست[1] و احسانش را
همچندى نباشد، و گواهى مىدهم كه خدايى جز خداوند نيست و ما و شما بر اين گواهيم،
و گواهى مىدهم كه محمد، بنده و فرستاده اوست، صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. اما بعد،
آگاه باشيد كه اينك من طلايهداران خود را گسيل داشته و به ايشان دستور دادهام كه
پيوسته در اين كرانه[2] پيش روند تا
فرمان (بعدى) من به ايشان برسد، و قاطعانه تصميم گرفتهام اين آب[3] را به سوى
گروه كوچكى از شما كه در نواحى فرا دست دجله وطن دارند قطع كنم، (يا اين آب را در
درنوردم) و اگر خدا بخواهد، ساكنان آن منطقه را همراه شما با پيكار با دشمنان خدا
برانگيزم، اكنون عقبة بن عمر انصارى را بر مصر گماشتهام و چيزى (از لوازم بسيج و
اداره مملكت) را در مورد شما و خود فروگذار نكردهام. پس مبادا عقب مانيد و دست به
دست كنيد، چه من مالك بن حبيب يربوعى را به جاى خود گماشتهام و به او دستور
[1] متن از روى شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد(
1: 287)« غير مفقود النعم»( يعنى نعمتهايش به وفور آشكار است) و در اصل به خطا[
غير معقود و النعم].
[2]« الملطاط» سيد رضى در توضيح خود بر نهج
البلاغه آورده است:« گويم: مراد( امام) عليه السلام از ملطاط در اينجا مسيرى است
كه ايشان را به راه پيمودن مستمر و ملازمت آن مأمور كرد و آن كناره فرات بوده است.
اين لفظ را بر ساحل دريا نيز اطلاق كنند و اصل آن به معنى دشت هموار است.»
[3] عبارت متن چنين است« فقد اردت ان اقطع هذه
النطفة الى شرذمة منكم موطنين باكناف دجلة» سيد رضى گويد:« مراد از نطفه، آب فرات
است و اين از عبارات شگفت و غريب باشد»( امير مؤمنان عليه السلام در خطبه ديگرى كه
مقارن با آهنگ جنگ با خوارج ايراد فرموده اين تعبير را به كار برده فرمايد:«
مصارعهم دون النطفة قتلگاه ايشان اين سوى آب( نهروان) است» و سيد رضى افزايد:
مقصود از« نطفه»( به معنى آب صاف) آب نهر است و اين فصيحترين كنايه است براى آب،
هر چند زياد باشد، و پيش از اين بدين معنى( در ذيل خطبه چهل و هشتم كه راجع به جنگ
صفين بود) اشاره كرديم.- خطبه 58، نهج البلاغه، فيض الاسلام ص 140 مجلد اول.- م.)