گرفته همراهى مكن[1]
زيرا معاويه مردم را خوار و ناچيز شمرد و حق را ناديده گرفت[2]، [و السلام[3].]
پاسخ عمرو
و عمرو بن عاص به او
نوشت:
از عمرو بن عاص به على
بن ابى طالب. اما بعد، آنچه صلاح ما در آن است و موجب الفت و نزديكى ميان ما
مىشود آن است كه تو به حق بازگردى و درخواست تشكيل شورايى را كه خواسته شده
بپذيرى[4].
پس، از ما آن كس كه بر
حق پايد شكيبا ماند و مردم او را در مبارزه خود معذور شناسند، و السلام.
اين نامه پيش از آن كه
على رهسپار نخيله شود به وى رسيد.
[گفتگوى زياد بن نضر و
عبد اللّه بن بديل]
نصر: عمر بن سعد، از ابى
روق كه گفت:
زياد بن نضر حارثى به
عبد الله بن بديل ورقاء گفت:
امروز بر ما و آنان روزى
سخت دشوار باشد كه كسى ياراى شكيبايى بر آن نيارد مگر آن كه دلير مردى درست نيّت و
دلاور باشد. و به خدا سوگند كه گمان نمىبرم امروز از ما و ايشان جز دونان زنده
مانند[5]. عبد الله
بن بديل گفت: من نيز چنين پندارم. پس على
[1] متن« لا تجارينّ معاوية فى ...» و در شنهج[ و
لا تشرك معاوية فى ... با معاويه در ... شريك مشو].
[2] متن« غمص الناس و سفه الحق» كه از« سفه»
تأويلهاى گوناگونى از قبيل:
« ستيزهجويى در برابر حق» شده، و
زجاج گويد:« سفه» به معنى جهل است. و اين عبارت اقتباس از حديث پيامبر خداست كه
ابن منظور در اللسان( ماده غمص) روايت كرده است.
[3] ابن ابى الحديد بعد از اين كلمه افزوده:[ نصر
گفت: اين نخستين نامه على عليه السلام به عمرو بن عاص است.]
[4] متن« و ان تجيب الى ما تدعون اليه من شورى» و
در شنهج[ الى ما ندعوكم اليه من الشورى ... به آن شورايى كه ما شما را بدان
مىخوانيم گردن نهى].
[5] مراد اين كه دلاوران هر دو طرف در معركه جان
خواهند باخت و فقط ضعيفان و فراريان دون همت زنده خواهند ماند.- م.