responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 137

(پيامبر اكرم) بود فرستاد، (و چون بيامد) به او گفت: اى حنظله، آيا بر ضد منى يا با منى؟ گفت: نه بر ضد توام و نه با تو هستم. گفت: پس چه مى‌خواهى؟

گفت خواهم كه مرا به رها[1] بفرستند زيرا خود فرجى باشد، در آنجا درنگ مى‌كنم تا اين جريان سپرى شود.

سرنوشت حنظلة بن ربيع و عبد اللّه بن معتم‌

پس نيكان بنى عمرو بن تميم كه وابستگان او بودند از اين گفتار وى سخت خشمگين شدند و او بديشان گفت: به خدا سوگند كه شما نمى‌توانيد در دينم مرا بفريبيد. رهايم كنيد كه من از شما داناترم. گفتند: به خدا سوگند اگر همراه اين بزرگمرد و با ما نيايى نمى‌گذاريم فلان زن- همسرش- و فرزندش با تو بيايند، و اگر خلاف اين اراده كنى تو را مى‌كشيم. پس برخى از قوم وى او را از آن معركه نجات دادند و به خاطر او شمشيرهايشان را از نيام كشيدند. وى گفت: مهلتم دهيد [تا] بينديشم. پس به منزل خود رفت و در به روى خويش بست تا چون شب در آمد سوى معاويه گريخت و بسيارى از مردان قومش نيز به دنبال او افتادند و ابن معتمّ نيز بدو پيوست تا نزد معاويه آمد، و يازده تن از مردان قوم ابن معتمّ با او رفتند. از مردان قوم حنظله نيز بيست و سه تن با او رفتند، ولى آن دو به همراهى معاويه نجنگيدند و تمام ديگر افراد هر دو گروه نيز از نبرد كناره گرفتند. حنظله هنگامى كه نزد معاويه مى‌رفت گفت:

يسلّ غواة عند بابى سيوفها

و نادى مناد فى الهجيم لأقبلا ...

گردنكشانى بر در خانه‌ام شمشير مى‌كشند و منادى بانگ هجوم در مى‌دهد كه روى آوريد.

من شما را با سرسخت‌ترين گروه وا مى‌گذارم كه سر مخالفت دارند و هر چه بگوييد هرگز نه، به شما گويند: آرى.


[1] رها شهرى در منطقه جزيره، ميان موصل و شام.

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 137
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست