نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 378
بفرشتگانش افاضه كند، اى حمران! اين علم نزد او نگهداشته است
و نسبت بآن مشيت دارد، هر گاه بخواهد طبق آن حكم دهد (و آن را بمورد اجرا گذارد) و
گاهى نسبت بآن بدا حاصل شود و بمورد اجرايش نگذارد: و اما علمى كه خداى عز و جل آن
را تقدير و حكم و امضاء فرموده علميست كه اولا بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و
سپس بما رسيده است.
شرح
- چنانچه در باب بدا
گفتيم، علمى كه در آن بدا حاصل مىشود، مختص بذات خداى تعالاست.
و هيچ كس از آن اطلاع
ندارد، آنچه بفكر قاصر ما رسيده در ضمن مثالى بيان ميكنيم- تنها خدا و حجتهاى او عالمند
بآنچه ميگويند:
خداى متعال عمر بندهاى
را پنجاه سال مقدر ميكند و بتوسط پيغمبران و امامان عليهم السلام دستور ميدهد كه
هر گاه شخصى صله رحم كند، عمرش زياد مىشود و آن بنده صله رحم ميكند و عمرش بشصت
سال بالا ميرود، در اينجا ميگوئيم اگر خدا بخواهد بپيغمبر و امام اطلاع ميدهد كه
عمر آن بنده پنجاه سال مقدر شده است ولى نسبت باينكه آن بنده صله رحم ميكند و عمرش
بشصت ميرسد، تنها بذات احديت اختصاص دارد و ديگرى از آن آگاه نيست.
اما نسبت بامورى كه
تقدير و امضا شده و بد در آن حاصل نشود تغيير نيابد و بپيغمبر و امامان (ص) اطلاع
داده مىشود، مانند عمر بندهاى كه پنجاه سال معين شده و او هم صله رحم نميكند و
در پنجاه سالگى ميميرد.
3-
سدير گويد: من و ابو
بصير و يحياى بزاز و داود بن كثير در مجلس نشسته بوديم كه امام صادق عليه السلام
با حالت خشم وارد شد، چون در مسند خويش قرار گرفت فرمود: شگفتا از مردمى كه گمان
ميكنند ما غيب ميدانيم!! كسى جز خداى عز و جل غيب نميداند. من ميخواستم فلان كنيزم
را بزنم، او از من گريخت و من ندانستم كه در كدام اطاق منزل پنهان شده است.
سدير گويد: چون حضرت از
مجلس برخاست و بمنزلش رفت، من و ابو بصير و ميسر، خدمتش رفتيم و عرض كرديم: قربانت
گرديم، آنچه در باره كنيزت فرمودى، شنيديم و ما ميدانيم كه شما علم زيادى
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 378