responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد    جلد : 1  صفحه : 330

بارث رسيده و چنان كه آنها مى‌خواندند ما هم ميخوانيم و چنان كه آنها بيان ميكردند ما هم بيان ميكنيم، خدا حجتى در زمينش نميگذارد كه چيزى از او بپرسند و او بگويد نميدانم.

شرح‌

- بريه مصغر ابراهيم است و در بعضى از نسخ كافى بريهة ضبط شده است. مرحوم مجلسى در صفحه 170 ج اول مرآت العقول داستان او را از توحيد صدوق بتفصيل نقل ميكند كه خلاصه‌اش اينست كه:

بريه از دانشمندان بزرگ هفتاد ساله نصارى بود كه بوجود او افتخار ميكردند و او مدتى بود كه عقيده‌اش نسبت بدين مسيح سست شده بود و در جستجوى دين حق بود و با بسيارى از مسلمين مباحثه كرده ولى چيزى بدست نياورده بود او زنى خدمتگزار داشت كه مطالب را با او در ميان مى‌گذاشت شيعيان او را بهشام بن حكم معرفى كردند.

روزى با جمعى از نصارى بدكان هشام رفت كه عده‌ئى نزد او قرآن مى‌آموختند، بهشام گفت: با همه متكلمين اسلام مباحثه كردم و چيزى دست گيرم نشد، آمده‌ام كه با تو مناظره كنم، هشام خنديد و گفت:

اگر از من معجزات مسيح مى‌خواهى، ندارم. سپس سؤالاتى در باره اسلام از هشام كرد و جواب كافى شنيد، آنگاه هشام از او سؤالاتى در باره نصرانيت نمود و او نتوانست جواب گويد، خودش شرمسار و اطرافيانش پشيمان شدند كه با او آمدند و متفرق گشتند.

چون بريه بخانه آمد و داستان را براى زن خدمتگزارش نقل كرد، او گفت: اگر طالب حقى اندوهگين مباش و هر كجا حق را ديدى بپذير و لجبازى را كنار گذار، بريه سخن او را پذيرفت و روز ديگر نزد هشام آمد و گفت: تو معلم و پيشوائى هم دارى؟ گفت آرى. بريه شرح حال خواست، هشام اندكى در باره نژاد و عصمت و سخاوت و شجاعت حضرت صادق توضيح داد و سپس گفت: اى بريهة خدا هر حجتى را كه بر مردم دوران اول نصب فرموده براى مردم دوران وسط و اخير هم اقامه كرده است و هيچ گاه حجت خدا و دين و سنت از ميان نرود، بريه گفت: سخن بسيار درستى است، سپس با هشام و زن خدمتگزار عازم مدينه و تشرف خدمت امام صادق عليه السلام شدند، چنان كه ذكر شد.

2-

مفضل بن عمر گويد: ما در خانه امام صادق عليه السلام آمديم و ميخواستيم اجازه تشرف خدمتش گيريم، شنيدم حضرت سخنى ميگويد كه عربى نيست و خيال كرديم بلغت سريانى‌ست، سپس آن حضرت گريه كرد و ما هم از گريه او بگريه در آمديم، آنگاه غلامش بيرون آمد و بما اجازه داد، ما خدمتش رسيديم،

نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد    جلد : 1  صفحه : 330
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست