نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 304
2-
ابن كثير گويد: از امام
صادق عليه السلام آيه «اگر خودتان نميدانيد، از اهل ذكر بپرسيد» را پرسيدم، فرمود:
مقصود از ذكر محمد صلّى اللَّه عليه و آله است و ما هستيم اهل او كه پرسيده
ميشويم، بحضرت عرضكردم: خداى تعالى فرمايد: «قرآن ذكر است براى تو و قومت و بزودى
از آن پرسيده ميشويد» فرمود: تنها ما را قصد كرده، مائيم اهل ذكر و مائيم
پرسششوندگان.
3-
وشاء گويد بحضرت رضا
عليه السلام عرضكردم: قربانت گردم «اگر نميدانيد از اهل ذكر بپرسيد» يعنى چه؟
فرمود: مائيم اهل ذكر و مائيم پرسششوندگان عرضكردم: شما پرسششونده و ما
پرسشكنندهايم؟ فرمود: آرى:، عرضكردم، بر ماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود: آرى
عرضكردم:
بر شماست كه بما پاسخ
دهيد؟ فرمود: نه، اختيار با ماست، اگر خواستيم پاسخ دهيم و اگر نخواستيم پاسخ
ندهيم، مگر نميشنوى قول خداى تبارك و تعالى را (39- سوره 38) «اينست بخشش بيحساب
ما خواهى ببخش يا نگهدار [اين بخشش ما است خواهى ببخش يا نگهدار حسابى بر تو
نيست].
توضيح
- آيه اخير در باره حضرت
سليمان و راجع باموال دنياست كه خداى تعالى او را سلطان و صاحب اختيار وسيعى نمود
و طبق اين آيه باو اختيار داده كه آن اموال را بهر كه خواهد بدهد و بهر كه خواهد
ندهد امام عليه السلام اين آيه را در موضوع علم و اختيار پاسخ دادن و ندادن،
استشهاد فرموده است و شايد اختيار حضرت سليمان هم شامل بذل مال و علم هر دو بوده
است، و معلومست كه پاسخ دهنده را لازمست كه در مقام پاسخ، ملاحظه فهم و استعداد
سئوالكننده و هدف و منظور او را از سؤال و ساير شرايط و اوضاع زمان و مكان را
بنمايد.
كسى كه مطلبى را پرسد و
استعداد فهم پاسخ آن را ندارد، جوابدادنش لازم نيست و همچنين كسى كه در حضور جمعى
كه بايد از آنها تقيه نمود سؤال كند، يا كسى كه از مطلب بيهوده و غير لازمى سؤال
كند، نبايد باو جواب داد، بلكه بايد او را بپرسش از مطلب مهم و لازم متوجه ساخت،
چنان كه در قرآن كريم اين گونه موارد پيش آمده است، مانند آيه شريفه:
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 304