نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 244
بباطل مىآميزى با آنكه حق اندك از باطل بسيار بىنياز ميكند:
تو و احول از شاخهاى بشاخهاى ميپريد و با مهارتيد. يونس گويد بخدا كه من فكر
ميكردم نسبت بهشام هم نزديك بآنچه در باره آن دو نفر فرمود، ميفرمايد ولى فرمود:
اى هشام تو بهر دو پا بزمين نميخورى (بطورى كه هيچ گونه جوابى برايت نباشد) تا
خواهى بزمين برسى پرواز ميكنى (بمحض اينكه نشانه مغلوبيتت هويدا گردد خودت را نجات
ميدهى) مانند توئى بايد با مردم سخن گويد. خود را از لغزش نگهدار، شفاعت ما دنبالش
مىآيد ان شاء اللَّه.
5-
احول گويد: زيد بن على
بن حسين عليهما السلام زمانى كه متوارى و پنهان بود مرا خواست، نزدش رفتم، بمن گفت
اى ابا جعفر اگر از ما خانواده كسى نزد تو آيد (و ترا بيارى طلبد) چه جواب ميدهى،
با او بجبهه جنگ ميروى؟ باو گفتم: اگر پدرت يا برادرت مرا بخواهند ميروم، زيد گفت
من ميخواهم بجنگ اين قوم (بنى اميه) بروم با من بيا، گفتم: نه قربانت گردم. بمن
گفت: جان خودت را بر من ترجيح ميدهى؟! گفتم من يك نفرم [يك جان بيش ندارم] اگر در
روى زمين امامى جز تو باشد، هر كس از تو كناره گيرد نجات يافته و هر كس با تو آيد
هلاك گشته و اگر براى خدا امامى روى زمين نباشد، كسى كه از تو كناره كند با آنكه
همراهيت كند برابرست، بمن گفت: اى ابا جعفر من با پدرم سر يكسفره مينشستم، او پاره
گوشت چرب را برايم لقمه ميكرد و لقمه داغ را براى دلسوزى بمن سرد ميكرد، او از
گرمى آتش دوزخ بمن دلسوزى نكرده است؟، از روش ديندارى بتو خبر داده و بمن خبر
نداده است؟!! عرض كردم قربانت گردم، چون از آتش دوزخ بتو دلسوزى كرده خبرت نداده
است،
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 244