نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 238
قرآن كيست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را ميدانست، عمر هم
ميدانست، حذيفة هم ميدانست، گفتم تمام قرآن را؟ گفتند: نه، من كسيرا نديدم كه
بگويد كسى جز على (ع) تمام قرآن را ميدانست و چون مطلبى ميان مردمى باشد كه اين
گويد: نميدانم و اين گويد نميدانم و اين گويد نميدانم و اين (على بن ابى طالب)
گويد ميدانم، پس گواهى دهم كه على (ع) قيم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت
خدا بعد از پيغمبر بر مردم و اوست كه هر چه نسبت بقرآن گويد حق است، حضرت فرمود:
خدايت رحمت كند.
3-
جمعى از اصحاب كه حمران
و ابن نعمان و ابن سالم و طيار در ميانشان بودند خدمت امام صادق (ع) بودند و جمع
ديگرى در اطراف هشام بن حكم كه تازه جوانى بود، نيز حضور داشتند، امام صادق (ع)
فرمود: اى هشام: گزارش نميدهى كه (در مباحثة) با عمرو بن عبيد چه كردى و چگونه از
او سؤال نمودى؟ عرضكرد: جلالت شما مرا ميگيرد و شرم ميدارم و زبانم نزد شما بكار
نميافتد، امام صادق (ع) فرمود: چون بشما امرى نمودم بجاى آريد. هشام عرضكرد: وضع
عمرو بن عبيد و مجلس مسجد بصره او بمن خبر رسيد، بر من گران آمد، بسويش رهسپار
شدم، روز جمعهاى وارد بصره شدم و بمسجد آنجا در آمدم، جماعت بسيارى را ديدم كه
حلقه زده و عمرو بن عبيد در ميان آنهاست، جامه پشمينه سياهى بكمر بسته و عبائى
بدوش انداخته و مردم از او سؤال ميكردند، از مردم راه خواستم، بمن راه دادند تا در
آخر مردم بزانو نشستم: آنگاه گفتم: اى مرد دانشمند من مردى غريبم، اجازه دارم
مسألهاى
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 238