نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 188
آفريده پس نسبت باو «كجاست» گفته نشود زيرا او از چگونگى و
جايگزينى بر كنار است.
4-
امام صادق (ع) فرمود: در
آن ميان كه امير المؤمنين (ع) در كوفه بر منبر سخنرانى ميفرمود مرديكه نامش ذعلب
بود برخاست و او مردى شيوا سخن و قوى القلب بود، پس گفت اى امير مؤمنان آيا
پروردگار ترا ديدهئى؟ امام فرمود: واى بر تو اى ذعلب من پروردگارى كه نديدهام عبادت
نكنم عرضكرد اى امير مؤمنان، او را چگونه ديدهاى؟ فرمود: واى بر تو اى ذعلب
ديدگان او را بنگاه چشم نبينند بلكه دلها او را با ايمان حقيقى دريابند: واى بر تو
اى ذعلب، پروردگار من لطافتش لطيف است بىلطافت جسمانى (يعنى لطيف بودن خدا لطف
خاصى دارد، او جسمى ندارد تا لطيف باشد) عظمتش عظيمست بدون بزرگى جسمانى،
بزرگواريش بزرگست بدون بزرگوارى انسانى جلالتش جليل است بدون غلظت و كلفتى پيش از
همه چيز است بدون پيشى چيز ديگر بر او: بعد از همه چيز است (همه چيز نابود شود و
او باقى باشد) بدون اينكه او را بعد گويند [بدون اينكه او را بعدى باشد كه در آنجا
پايان پذيرد] چيزها را كه خواسته بدون انديشه بوده، خوب درك كند بىنيرنگ و حيله،
در همه چيز است بدون آميختگى بآنها و نه بركنارى از آنها، ظاهر است نه بمعنى بشره
نمودن، تجلى دارد و نيازى نيست كه در پى ديدنش باشند، دور است بدون بعد مسافت،
نزديكست بدون همجوارى، لطيف است بدون لطافت جسمانى، موجود است، نه پس از نيستى
فاعلست نه بناچارى (آفرينش و تدبير تنها باراده و خواست خود اوست)، اندازهگير است
بدون جنبش، اراده كند بدون انديشه، شنواست بدون آلت، بيناست بدون ابزار، اماكنش در
خود نگنجانند و اوقاتش در بر نگيرند و اوصافش محدود نكنند خوابهايش فرا نگيرند،
بود او بر اوقات پيشى گرفته (او بود و زمان نبود) وجودش بر عدم (پيش از همه چيز
است و حادث نيست) و ازليتش بر آغاز (هر آغازى كه برايش تصور شود او پيش از آن
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 188