نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 103
كدام يك كوچكتر است! گفت باصره (يعنى چشم). فرمود: اندازه
بيننده چه قدر است، گفت:
اندازه يك عدس يا كوچكتر
از آن پس فرمود: اى هشام به پيش رو و بالاى سرت بنگر و بمن بگو چه مىبينى، گفت: آسمان
و زمين و خانهها و كاخها و بيابانها و كوهها و نهرها مىبينم. امام (ع) فرمود
آنكه توانست آنچه را تو مىبينى در يك عدس يا كوچكتر از عدس درآرد مىتواند جهان
را در تخم مرغ درآورد بىآنكه جهان كوچك و تخم مرغ بزرگ شود، آنگاه هشام بجانب
حضرت خم شد و دست و سر و پايش بوسيد و عرض كرد: مرا بس است اى پسر پيغمبر و بمنزلش
بازگشت. ديصانى فردا نزد او آمد و گفت اى هشام من آمدم كه بتو سلام دهم نه آنكه از
تو جواب خواهم، هشام گفت اگر براى طلب جواب هم آمدهئى اينست جوابت (جواب حضرت را
باو گفت) ديصانى از نزد او خارج شد و در خانه امام صادق (ع) آمد و اجازه خواست،
حضرت باو اجازه داد، چون نشست گفت. اى جعفر بن محمد مرا بمعبودم راهنمائى فرما،
امام صادق باو فرمود: نامت چيست؟ ديصانى بيرون رفت و اسمش را نگفت رفقايش باو
گفتند چرا نامت را بحضرت نگفتى؟ جواب داد: اگر مىگفتم نامم عبد اللَّه (بنده خدا)
است مىگفت: آنكه تو بندهاش هستى كيست؟ آنها گفتند باز گرد و بگو ترا بمعبودت
دلالت كند و اسمت را نپرسد. او بازگشت و گفت: مرا بمعبودم راهنمائى كن و نامم مپرس
حضرت باو فرمود: بنشين، در آنجا يكى از كودكان امام (ع) تخم مرغى در دست داشت و با
آن بازى مىكرد: حضرت باو فرمود: اين تخم مرغ را بمن ده
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 103