شما دوستان در همين عصر خودمان ببينيد، چند
درصد از مردم در بحثها دنبالهرو حرف حسابى و منطقى هستند؟ بهخصوص در زمينه
مسائلى كه مىشود با الفاظ كمى به آن آب و رنگ داد و احساسات را برانگيخت، كميت
منطق واقعا لنگ مىشود و حربه منطق واقعا از كار مىافتد. من شخصا در همين عصر
خودمان، در مسايل گوناگون، استفاده ناجوانمردانه افغالگرانه دكاندارهاى عصرمان را
از اين نوع حربههاى احساسى، در مسايلى كه به راحتى مىشود احساسات مردم را در آن
مسايل تحريك كرد، مكرر ديدهام. قصه «مار» و مار هنوز هم زنده است؛ بهخصوص در
مسايلى كه كار از نظر تحريك احساسات آسان است. واقعا در ميان تودههاى وسيعى كه
اجمالا قلبشان مالامال از مهر على (ع) است، قلبشان در گرو مهر صديقه طاهره (سلام
اللّه عليها) است، قلبشان از آغاز زندگى تحت تأثير محبت فوق العاده نسبت به ساحت
مقدس امام حسين (ع) است، از اين احساسات پاك، و لو جاهلانه اما پاك، (پاك به اين
معنا كه واقعا حسين را دوست دارد، واقعا فاطمه را دوست دارد، واقعا على را دوست
دارد)، از اين احساسات پاك به عنوان زمينهاى براى تحريك و برانگيختن همين مردم
عليه هدفهاى على، هدفهاى فاطمه، و هدفهاى حسين بن على چه سوء استفادهها كه
نمىشود. در اينگونه شرايط مگر مىشود با منطق سخن گفت! گوش كسى به منطق بدهكار
نيست! فكرش براى تحليل آماده نيست. در اينجا جز استفاده از تاكتيكهاى تبليغى
احساسى در مقابل آن تاكتيكهاى اغفالگرانه احساسى هيچ راه ديگرى