روحانيت، نقش بيان اسلام اصيل را براى جامعه بر عهده داشت. اگر مردم
مىخواستند بفهمند دينشان، اسلامشان، قرآنشان، كتابشان، سنتشان، عقايد اسلامى و
احكام اسلامى و اخلاق اسلامى چه گفته است، به روحانى مراجعه مىكردند. روحانيان كم
تحرّك، آنهايى بودند كه در ايفاى اين وظيفه مىنشستند، تا مردم به آنها مراجعه
كنند. روحانيان پر تحرّك و مسئوليتشناستر، آنهايى بودند كه نزد مردم مىرفتند تا
رسالت خداوند را تبليغ كنند. ولى به هر حال وظيفه بيان اسلام، در درجه اول بر عهده
روحانيت بود. اسلامشناس، مجتهد، صاحبنظر، مرجع، كسانى كه صلاحيت مرجعيت در زمينه
مسائل اسلامى داشته باشند، اينها در درجه اول بايد از حوزههاى علوم اسلامى و از حوزههاى
روحانيت بيرون بيايند. آنجا بايد نشوونما كنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته
شوند شناختى كه در آن هم مدرك نبود و هم مدرك بود. آنچه نبود، مدرك كتبى كاغذى بود
و آنچه بود، مدرك عينى اجتماعى بود.
چهرههاى محقق مجتهد به حد بلوغ رسيده، در اين نظام بى تكلف به مرور
زمان، به وسيله شاگردان برجسته يا همطرازان با انصافشان معرفى مىشدند. هم شناخته
مىشدند، هم شناسانده مىشدند و در اين شناختن و شناساندن كندى بود، سرعت لازم
نبود، اما اطمينان فراوان وجود داشت. چهرهاى كه در يك حوزه علميه بزرگ شكوفا
مىشد، گل مىكرد، شناخته مىشد، تقريبا عموم مردم مىتوانستند به صلاحيت علمى و
حتى