جمهورى اسلامى است، ابزار و سرمايه كارى
فراهم كند تا هيچ فردى مجبور نباشد كار خودش را به مزد ناچيزى كه ديگران به او
مىدهند بفروشد. حالا سؤال من اين است كه آيا به نظر شما، ما با استفاده از اين
راه حل مىتوانيم كاركنان اين مملكت را از مزدوريهاى كشنده و به ستوه آورنده نجات
بدهيم يا نه؟ من مىخواهم همه كسانى كه در زمينه اقتصاد مطالعه دارند روى اين سؤال
كار كنند و به ما پاسخ بدهند. (من متأسفانه گاهى از آغاز سخنرانى كمى رعايت
نمىكنم كه نرم صحبت كنم؛ لذا زود حنجرهام گرفته مىشود؛ بعد ناچارم با صداى
گرفته سخن را ادامه بدهم.
ولى اشكال ندارد! اميدوارم باز بتوانم مطالبى را كه براى امروز بايد
با شما در ميان بگذارم به راحتى با شما در ميان بگذارم.)
مىپرسند، تز سياسى شما براى اداره امور كشور چيست؟ برادران و
خواهران عزيز! ما تا حدود زيادى طرح سياسى خود را براى اداره كشور در اصول قانون
اساسى منعكس كردهايم. ما در اصول قانون اساسى اين طور گفتيم كه جامعه ما يك جامعه
اسلامى است. يك جامعهاى است كه مىخواهد با اسلام اداره شود؛ مىخواهد در راه
اسلام بماند؛ آن هم اسلام راستين؛ اسلامى كه فقهاى متخصص در شناخت اسلام، كه
باتقوا، روشنبين و آگاه به مسايل روز باشند براى مردم بيان مىكنند. براى اين
منظور گفتيم جامعه اسلامى ما به اين شكل اداره مىشود كه رهبرى عالى، فقيه،
باتقواى متعهد، مبارز آگاه غيردنياطلب، فقيهى كه رياست دوست نيست، رياستطلب نيست،
دنياطلب نيست، مستبد نيست، ديكتاتور