كمتر است هيچ جسارتى به مقام فقاهت آقا نيست
و كمترين تزلزلى هم در مسائل مربوط به تقليد و مرجعيت و فقاهت به وجود نمىآورد.
پس تشخيص موضوع كار فقيه نيست؛ شأن فقيه نيست. يعنى فقاهت او در اين مورد دخالتى
ندارد. اين مسأله مثالهاى دم دست هم دارد. آقاى دكتر و پزشك در مطبش نسخه
مىنويسد، اما چون كمتر با شيشههاى دارو سر و كار دارد، اگر به داروخانه برود و
بخواهد دارويى را از ميان هزاران داروى موجود پيدا كند، ممكن است اشتباه كند،
درحالىكه براى بچه داروساز كه هر روز پانصد نسخه مىپيچد، اين اشتباه كمتر پيش
مىآيد. تشخيص اينكه اين دارو همان دارويى است كه دكتر گفته، ربطى به دكتر ندارد.
چه بسا حتى اگر دارو را نزد پزشك ببرند خود او چون يك بار بيشتر آن را نديده يا در
روزنامه درباره آن خوانده، يا آن را در كاتولوگ ديده و فقط مىداند براى فلان چيز
خوب است، اصلا آن را نشناسد. تشخيص اينكه اين دارو آن دارويى است كه دكتر نوشته يا
نه، در درجه اول به داروشناس ربط دارد. اين مسأله ارتباط كمى با پزشك دارد.
بنابراين، اينكه سؤال فرموديد آيا مراجع تقليد تا چه حدود در تعيين
رهبرى دخالت دارند، اگر منظور از دخالت آنها اين است كه مسائل فقاهتى و ايدئولوژيك
مربوط به مسأله رهبرى را بگويند، البته دخالتشان تام و كامل است. مراجع تقليد و
فقها در بيان مسائل ايدئولوژيك درباره رهبرى تخصص دارند و بايد بگويند. لذا
دخالتشان تام است. دخالت مراجع تقليد در بيان مسائل مربوط به رهبرى تام است و تمام
فن آنهاست.