باشد جاى بحث نيست و اصلا قصه انتخاب در
آنجا معنى ندارد. ولى از آن كه پايينتر بياييم بايد رهبر را انتخاب كنيم؛ مستقيم
يا غيرمستقيم. لازم نيست. انتخابات هميشه مستقيم باشد، ولى بالاخره انتخابى در كار
هست.
اما با چه ضابطههايى، با چه ملاكهايى، با چه معيارهايى بايد رهبر را
انتخاب كرد؟ اين مهم است. در يك حكومت دموكراتيك به معنى معروف، يعنى حكومتى كه
ارزشش آن است كه در خدمت مردم و خدمتگزار مردم باشد، ملاك انتخاب افراد براى رهبرى
اين است كه كسانى كه هرچه بيشتر بتوانند ابتكار و قدرت فكرى و قدرت اجراييشان را
در خدمت خواست همه يا اكثريت قرار دهند بايد به مقام رهبرى برسند. بنابراين، رهبر
خوب در يك چنين جامعهاى رهبرى است كه لياقتهاى او براى تأمين خواستههاى همه مردم
يا اكثريت مردم، بيشتر باشد. ولى در يك جامعه مسلكى اين طور نيست. در يك جامعه
ليبرال مسأله اين طور است، ولى در يك جامعه متعهد به مسلك مسأله اين طور نيست.
آگاهى و پايبندى به مسلك
در يك جامعه متعهد به مسلك، شرط اول انتخاب رهبر اين است كه رهبر
نسبت به آن مسلك آگاهتر، پايبندتر و براى تحقق بخشيدن به آرمانهاى آن مسلك
شايستهتر باشد، و لو در مواردى برخلاف خواست همه يا اكثريت مردم عمل كند. ملاحظه
مىكنيد كه اين دو درست مقابل همند. در اينجا