مىكرديم كه هرگز بار ديگر چنين چيزى پيش
نيايد. نهرو مىگويد، در طول نهضت و در طول مبارزات هند، مكرر چنين وضعى پيش آمد؛
با اين تفاوت كه در دفعههاى بعد ديگر عمل كردن به رأى انحصارى گاندى بر ايمان
آنقدر ثقيل و سنگين نبود. هر قدر جلوتر مىرفتيم به بينش سياسى و اجتماعى فردى
گاندى و به اينكه گاهى برد بينش فردى او از بينش جمعى ما بيشتر است، ايمان بيشترى
پيدا مىكرديم. ملاحظه كنيد، در يك چنين نهضتى كه اصلا بر پايه اصول دموكراسى
بنيانگذارى شده بود، مسأله ايمان تجربى به درستانديشى رهبر به عنوان يك رأى، هضم
و قبول رأى او را كه برخلاف رأى خود آنهاست آرام آرام بر ايشان آسان مىكند. پس
ببينيد ايمان محكم الهى چگونه است و چقدر برد دارد! اگر كسى ايمان پيدا كرد كه
رهبر، رهبرى است كه يا مستقيما از جانب خداست يا از طريق رهبرى كه از جانب خداست
تعيين شده، مسأله برايش بيشتر ايمانزا و اطمينانآور است. همان همكارى صميمانهاى
كه ما آن را به عنوان بهترى فرآورده زندگى اجتماعى همراه با دموكراسى معرفى
مىكنيم، و همان ايمان و همان پذيرش قلبى، به درجات نيرومندتر در اينجا وجود دارد.
ولى البته اين فقط يك جانب مطلب است، چون مسأله حكومت دموكراسى جوانب ديگرى نيز
دارد كه آنها هنوز محفوظ است، اما من فعلا با همين يك جهت كار دارم.
بنابراين، رهبر اگر انتصابى بود و از جانب خدا تعيين شده بود و ايمان
ما به آن رهبر در پرتو ايمان ما به خدا و ارتباط رهبر با خدا به وجود آمده