در درون اين آدم ترمزى قوى وجود دارد. ولى
احيانا اين ترمز قوى ممكن است يك يا دو جا هم كار نكند. يعنى عامل نيرومندترى بر
آن اثر بگذارد.
ولى ترمز براى هميشه از كار نيفتاده است. لذا به محض اينكه آن عامل
رفع مىشود، آن آقا احساس ندامت كرده و توبه مىكند. او عادل است.
[همان شخص:] پس مىشود براى يك بار مال مردم را خورد!
اين سخن شما را دو جور مىتوان فهميد. اول بفرماييد وقتى كه كسى مال
مردم را يك بار مىخورد، در آن موقعى كه دارد مال مردم را مىخورد چه انگيزهاى از
اين كار دارد؟
[همان شخص:] ترمزش دررفته.
بسيار خوب. چطور شده كه ترمزش درفته؟ اين ترمز تقوا را بايد يك عامل
فشار مقابل از كار بيندازد. آن عامل چه بوده است؟
[همان شخص:] فرض كنيم هوا و هوس بوده.
خيلى خوب. يعنى يك بار هوس بر او مسلط شده و اين كار را كرده است،
بعد هم برگشته و متنبّه شده است. يعنى به محض تنبّه ناراحت مىشود، كوشش مىكند،
مال مردم را از اين طرف و آن طرف مىگيرد و به صاحبش رد مىكند. اين معناى تنبّه
است. چنين آدمى اگر يك بار ديگر در شرايط مشابهى قرار بگيرد، چون چنين تجربهاى
داشته قوىتر رفتار مىكند و مقاومتش بيشتر است. آيا به نظر شما چنين كسى عادل
نيست؟
[همان شخص:] ولى ديگر در بازار كسى به او اعتماد نمىكند و چيزى را
به دست او نمىسپارد.