اعتراف مىكردند كه قبل از پانزده جلسه يك
آيه را هم نمىتوانستند بخوانند، ولى در پايان جلسه پانزدهم هرجاى قرآن را كه باز
مىكرديم مىخواندند. براى بچههايى كه خواند بلد باشند از كلاس سوم به بعد، براى
آنها كه خواندن بلد نيستند و بىسوادند، از روش زودآموز الفبا استفاده مىكنند و
در حدود سى جلسه تا چهل جلسه براى ياد دادن قرائت قرآن به آنها وقت صرف مىكنند و
غالبا ثمر مىدهد. به دوستان روشنمان توصيه مىكنم كه آشنايى پير و جوان، باسواد و
بىسواد، كوچك و بزرگ و زن و مرد را به متن قرآن ترويج و تشويق كنيد. بعضى از
دوستان ما سالهاست كه دارند براى به ثمر رساندن روش زودآموزى جهت آشنايى با ترجمه
قرآن تلاش مىكنند.- اين هم مرحله دوم.
ضرورت آگاهى جمعى نسبت به قرآن
مرحله سوم اين است كه آگاهى جمعى به قرآن داشته باشيم. يعنى بايد بر
اساس منابع اصيل با بينش و جهانبينى قرآن آشنا شد. اين ترتيبى كه ذكر كردم براساس
اهميت است و ترتيب زمانى نيست. آشنايى با جهانبينى قرآن و مفاد و محتواى قرآن در
درجه اول اهميت است. آشنايى عموم با نصوص قرآن، با نصوص مسلك، با نصوص مذهب،- حتى
براى يك ماركسيست، آشنايى با نصوص اوليه ماركسيسم- يك عامل مؤثر است براى پيشگيرى
از اين آسيبپذيرى جامعه مسلكى. اتفاقا در روزگارى كه مردم ما به نصوص دينى مجهزتر
بودند، دكان دكاندارهاى حرفهاى رونق