كه مصنوع و پديده مال است، همه از بين
ميرود. يَا كُمَيْلُ! الْعِلْمُ دِيْنٌ يُدَانُ بِهِ؛ بِهِ يَكْسِبُ
الإنْسَانُ الطَّاعَةَ فِى حَيَوتِهِ، وَ جَمِيلَ الاحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ.
وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ وَ الْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ.
«اى كميل! علم، قانون و دستورى است كه مُتَّبَع است و مردم از آن
پيروى مىكنند. بواسطه علم، إنسان در حيات خود راه إطاعت را طىّ مىكند، و بعد از
خود آثارى نيكو باقى مىگذارد. علم حاكم است و مال محكومٌ عليه.» هميشه علم بر مال
حكومت دارد. فرق ميان علم و مال اين است كه: علم هميشه در درجه حكومت بر مال قرار
گرفته است؛ مال بدست علم تصرّف مىشود و در تحت حكومت علم به گردش در مىآيد.
«اى كميل! خزينه كنندگان و جمع آورندگان أموال از مردگانند- در حالتى
كه بظاهر زنده هستند- أمّا علماء تا هنگامى كه روزگار باقى است پايدارند. گرچه
جسدهاى آنها و هيكلهاى آنان مفقود شده و از بين رفته و در زير خاك پنهان شده باشد،
ولى أمثال و آثار آنها در دلها موجود است؛ و حيات آنها در دلها سرمدى و أبدى
مىباشد.»
«آه! (متوجّه باش!) در اينجا عِلمى است متراكم و أنباشته شده (و با
هَيهُنَا حضرت إشاره به سينه شريف كرده و فرمودند:) اى كاش حاملينى براى اين علم
مىيافتم!» أفرادى كه بتوانند علم مرا حمل كنند و به آنها بياموزم. چه كنم، كه علم
در اينجا انباشته شده و حَمَله نمىيابم! كسى نيست كه اين علم مرا ياد بگيرد و أخذ
كند!.
بيان چهار دسته از علماء كه قابل تعليم علوم حقيقيّه نيستند