عبّاس در حاليكه سوگند ياد كرد گفت: از اين
واقعه هيچكس خبر ندارد مگر من و امّ الفضل؛ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَهِ.
اسارى همگى با حال شرك بازگشتند مگر عبّاس و عقيل و نَوفَل بن حارث؛
و درباره آنان اين آيه نازل شد: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ
قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي
قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَ يَغْفِرْ
لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[1]
تفسير علّامه سيّد شرف الدّين عاملىّ قدّس الله سرّه پيرامون اين
آيه
اين محصّل و جوهره تحقيقات استاذنا العلّامه بود[2]
أمّا علّامه سيّد شرف الدّين عاملىّدر كتاب «النّصّ و الاجتهاد» طريق ديگرى را
پيموده است.
او مدّعى است كه آيه: ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ
يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ،
درباره اسراى غزوه بدر نيست، بلكه درباره أسير نمودن قافله أبو سفيان است كه با
عِيْر و كاروان خود گريخت و قبل از دسترسى أصحاب رسول خدا به او، به مكّه هزيمت
كرد.
او ميگويد: رسول خدا صلّى الله عليه و آله به عبّاس، عموى خود نظر
محبّت داشت؛ و از تشديد عُمَر در قتل وى پس از إسارت نگران بود. و بطور كلّى آنچه
در اين باره در تفاسير و روايات وارد شده است، خلاف شأن نزول است و رواياتى است
مجعول و ساختگى. رسول خدا صلّى الله عليه و آله در هر حال أفعالش از روى إتقان و
حَمِيَّت و رحمت بوده؛ و تشديد عُمَر از روى حسّ انتقام و كينهتوزى بوده است كه
ساحت پيغمبر أكرم از آن مبرَّى است.
محصَّل و جوهره كلام او اين است كه: رسول خدا صلَّى الله عليه و آله
و سلَّم به أصحاب خود در هنگامى كه تنوره جنگ بدر برافروخته شد فرمود: من مردانى
را از بنى هاشم و غَيرِهِم مىشناسم كه آنان را از روى إكراه بجنگ آوردهاند و ما
نيازى بكشتن آنها نداريم؛ هر كس شخصى از بنى هاشم را ببيند او را