در زمينه بحث ولايت دو نكته قابل تذكر است: اولًا يك معرفى اجمالى از
جامعه داراى ولايت و فرد داراى ولايت، ثانياً يك نقش و دورنمايى از جامعه اى كه در
آن ولايت وجود دارد. آنچه از تدبر در آيات قرآن و با استمداد و استنتاج از مبارزه
اهل بيت در زمينه ولايت بدست آمد اين بود كه ولايت داراى چند بعد و چند جلوه است،
يكى اينكه جامعه مسلمان، وابسته و پيوسته به عناصر خارج از وجود خود نباشد، و
پيوستگى به غير مسلم نداشته باشد و توضيح داديم كه پيوسته نبودن و وابسته نبودن يك
حرف است و بكلى رابطه نداشتن يك حرف ديگر و هرگز نمى گوئيم كه عالم اسلام در
انزواى سياسى و اقتصادى به سر ببرد و با هيچيك از ملتها و كشورها و قدرتهاى غير
مسلمان رابطه اى نداشته باشد بلكه مسئله، مسئله وابسته نبودن و پيوسته و دنباله رو
نبودن است، در قدرتهاى ديگر هضم و حل نشدن و استقلال و روى پاى خود ايستادن را حفظ
كردن است. جلوه ديگر و رويه ديگر از ولايت عبارت است از انسجام و ارتباط بسيار
شديد داخلى ميان عناصر مسلمان يعنى يكپارچه بودن و يك جهت بودن جامعه اسلامى
همانطوريكه در احاديث نبوى و غير نبوى است كه
مَثَلُ الْمُؤْمِنِ