responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ميعاد نور نویسنده : شريعت، محسن    جلد : 1  صفحه : 211

فوران آب ادامه يابد در مدت كوتاهى تمام اين بيابان را آب فرا خواهد گرفت، لذا دست خود را به سوى آن چشمه دراز كرد و چند مرتبه گفت زمى، زمى، زمى يعنى آرام باش آرام باش. زمى زبان عبرى است لذا به همين جهت اين چشمه و چاه «زمزم» نام گرفت كه تا كنون از آب آن استفاده مى‌شود.

هاجر با جمع‌آورى ريگها و سنگهاى اطراف، آب چشمه را به سوى معيّن و مشخص انداخت. جوشش چشمه، پرندگان را به آن سو كشاند. به دنبال پرواز پرندگان بر گرد اين آب، آدميان و قبائل اطراف نيز به آن‌سو كشيده شدند و از يمن وجود آن كودك خردسال و مباركى‌قدم‌آن كنيز حبشى در حاشيه آب‌روان چشمه جوشان‌زمزم، زندگيها آغاز شد و شكوفه‌هاى عشق در دلهاى عاشق جوانه زد.

چون چند سالى گذشت و ابراهيم براى ديدار همسر و فرزندش به سرزمين مكّه بازگشت. از ملاحظه آن جمعيت و حركت غرق شادى و مسرت شد و سر بر خاك سائيد و ناله‌كنان گفت: خدايا، مهربانا، كريما، لطف تو را شكر مى‌گزارم نه فقط امروز، نه فقط فردا بلكه تا پايان عمر. ابراهيم مدتى را در مكّه ماند و سپس بر اساس قولى كه به ساره داده بود به خانه اصلى خود بازگشت. در فاصله آن سالها بود كه به خواست خداوند ساره نازا هم از ابراهيم حامله شد و پسرى به دنيا آورد كه اسحق نام گرفت و بعدها به پيامبرى رسيد.

باز هم سالها گذشت و اسماعيل خردسال به سن نوجوانى رسيد و در اين هنگام همچون پدر خود به شغل چوپانى پرداخت.

سالها بعد، ابراهيم مجددا براى ديدار همسر و فرزندش به مكّه بازگشت. اسماعيل عاشقانه دويد و همچون جان در آغوش پدر

نام کتاب : ميعاد نور نویسنده : شريعت، محسن    جلد : 1  صفحه : 211
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست