نام کتاب : قلمرو دل نویسنده : محدثى، جواد جلد : 1 صفحه : 138
و حافظ چه زيبا سروده است:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
كاى نور چشم من، بجز از كشته، ندروى
رابطه عمل و جزا را فراموش نكنيم، آنكه «تخم بدى» مىكارد، نبايد چشم
انتظار «رويش نيكى» باشد. خواجه عبدالله انصارى گويد: هر چه كارى در بهاران،
تيرمان بدروى.
به ما گفتهاند: گندم از گندم برويد، جو ز جو. و اين را تمثيلى براى
«مكافات عمل» آوردهاند، تا بدانيم كه نمىتوان از درخت بيد، ميوه خورد و از بوريا
شكر. نه مىتوان از سپيدار، كافور گرفت و نه از درخت خار، رطب آبدار و نه سنبل از
شوره زار.
بارى ... بهار است و فصل رويش و حيات مجدد طبيعت.
وقتى دانه مىرويد، چرا انسان نرويد؟
به برگ و بار نشستن نهال وجودمان با رسيدن به كمالات اخلاقى و رشد
فضايل است. اگر در باغبانى، آبيارى و حراست لازم است. اينجا هم محاسبه و مراقبه
ضرورى است. محاسبه نيّات و رفتار و كردار و مراقبت از حالات روحى و درونى خويش و
خدا را مراقب ديدن و از فرشتگانِ «رقيب» و «عتيد»، حساب بردن و از آفت گرفتگى جان
هراسيدن.
به قول ناصر خسرو قباديانى:
جهان زمين و سخن شخم و جانت دهقان است
به كشت بايد مشغول بود، دهقان را
و از داس تيز مرگ هم نبايد غافل بود، كه گاهى اين كشتزار را درو مىكند،
و كلام حضرت على عليه السلام است كه اجل، درو كننده آرزوهاست. و شما هم دروشده داس
اجلها هستيد: «الأجل حصارُ الأمل،
نام کتاب : قلمرو دل نویسنده : محدثى، جواد جلد : 1 صفحه : 138