نام کتاب : غريب پيروز (زندگي حضرت رضا عليه السلام از نگاه رهبر فرزانه انقلاب) نویسنده : خامنهاى، سيد على جلد : 1 صفحه : 35
مدنيها را با يزيد مهربان كند، عدهاى از
اهل مدينه را دعوت كرد كه بروند و با يزيد در شام ملاقات كنند.
اينها رفتند و با يزيد در شام ملاقات كردند. يزيد جايزه زيادى- پنجاه
هزار درهم و صد هزار درهم- به اينها داد، ولى اينها- كه از ياران صحابه، يا از
اولاد صحابه بودند- وقتى دستگاه يزيد را ديدند بيشتر نسبت به او متغير و خشمگين
شدند؛ به مدينه برگشتند و عبد الله بن حنظله غسيل الملائكه، ادعاى امارت كرد و
قيام كرد، و مدينه را جداى از حكومت مركزى اعلام كرد. آنها هم مسلم بن عقبه را
فرستادند و آن چنان فاجعهايى در مدينه به بار آوردند كه در كتب تواريخ، اين حادثه
فصل گريه آور و غمبارى را تشكيل مىدهد! اين هم، بيشتر موجب شد كه مردم احساس رعب
و وحشت كنند. اين رعب حاكم بر دنياى اسلام بود.
يك عامل ديگر در كنار اين رعب به وجود آمد و آن، انحطاط فكرى مردم در
سرتاسر دنياى اسلام بود؛ كه ناشى از بىاعتنايى به تعليمات دين، در دوران بيست
ساله گذشته بود. از بس تعليم دين و تعليم ايمان و تفسير آيات و بيان حقايق از زمان
پيغمبر، در دوران بيست سال- سال 40 هجرى به اين طرف- مهجور شد؛ مردم از لحاظ
اعتقادات و مايههاى ايمانى، به شدت پوچ و تو خالى شده بودند. وقتى انسان زندگى
مردم آن دوران را زير ذره بين مى گذارند، در تواريخ و روايات گوناگونى كه در
تواريخ هست- اين واضح مى شود. البته علما و قراء و محدثين بودند- كه حالا درباره
آنها هم عرض خواهم كرد- ليكن عامهى مردم دچار يك بىايمانى و ضعف و اختلال
اعتقادى شديد شده بودند؛ كار به جايى رسيده بود كه حتى بعضى از ايادى دستگاه
خلافت، نبوت را زير سؤال مىبردند! در كتابها دارد كه خالد بن عبد الله قصرى- كه
يكى از دستنشاندگان بسيار پست و دنى بنى اميه بود-
كان يفضل خلافه على النبوه، مى گفت: خلافت از نبوت بالاتر است.
نام کتاب : غريب پيروز (زندگي حضرت رضا عليه السلام از نگاه رهبر فرزانه انقلاب) نویسنده : خامنهاى، سيد على جلد : 1 صفحه : 35