آنقدر گسترش دهند كه شامل تجاوز جنسى
زناشويى، تجاوز جنسى نامشروع و هر عمل جنسى بين مرد و زن شود.
مرد و زن از نظر فمينيسم، متفاوت هستند. مهمتر از آن اينكه، زن و
مرد از لحاظ ارزش و اعتبار با هم فرق دارند. مردان در زمان جنگ، بيشتر بهكار
گرفته مىشوند و بنابراين كمارزشتر هستند. از آنجا كه مردان باردار نمىشوند و
از بچهها مراقبت نمىكنند، زنان سزاوار مزاياى ارزشى بيشترى در محل كار هستند.
وقتى بحث از برخورد فيزيكى، خصوصاً برخورد جنسى با زنان پيش مىآيد، مردان معمولًا
پرخاشگرتر هستند و بنابراين كمتر بىگناه هستند.
بالاخره، موج دوم فمينيسم بهتفاوت بيش از برابرى ارج مىنهد چون
استدلال مىشود كه همه چيز در فرهنگ غرب- قانون، آرمانهاى دموكراتيك، سرمايهدارى
و حتى آرمانهاى فلسفى كه مانند برابرى، عميقاً ريشهدار هستند- در اصل مردانه
است. همچنين استنباط مىشود كه نظريه برابرى مردانه بوده است. اين موضع از لحاظ
فلسفى آنقدر پيچيده و بغرنج است كه براى نظريهپردازى فمينيستى، جاى امنى شده است.
سيستم دوگانه ارزشها كه بهعنوان سيستم ارزشى سنّتى توصيف شده براى
قانونى كردن مقدمات سازمانى جنسيتگرايى در خانواده، آموزش، دنياى شغلى و محيط
سياسى عمل كرده است. مردم تمايل دارند كه نظام دو معيارى ارزشهايى را بپذيرند كه
در آن از زنان انتظار مىرفت، خوشحال و راضى، تابع، حامى، وابسته و مشاركتپذير
باشند (در پاسخ به رفتار فعال،