responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 51

او را بدان حاجت نيست بيكار نهاده.» گفت «مجلس و متاع تا چه حد باشد؟» گفتند «پانصد هزار دينار سيمينه و زرينه دارد.» گفت «از جواهر؟» گفتند «ششصد هزار دينار دارد.» گفت «فرش و تجمّل؟» گفتند «سيصد هزار دينار دارد.» گفت «ملك و مستغل و ضياع و عقار؟» گفتند «در خراسان و عراق و فارس و آذربايگان هيچ ناحيتى و شهرى نيست كه او را آنجا ده پاره و هفت هشت پاره ديه ملك و سراى و كاروانسراى و گرمابه و آسيا و مستغل ندارد[1] 9.» گفت «اسپ و استر؟» گفتند «سى هزار دارد.» گفت «گوسفند؟» گفتند «مگر دويست هزار دارد.» گفت «شتر؟» گفتند «بيست هزار دارد.» گفت «بنده درم خريده؟» گفتند «هزار و هفتصد غلام دارد از تركى و رومى و حبشى و چهارصد كنيزك ماه‌رو.» گفت «كسى كه چندين نعمت دارد و هر روز از بيست گونه ترّه و اباها و قلايا و چرب و شيرين خورد و يكى هم از گوهر او، آدمى و بنده و پرستار خداى عزّ و جلّ، ضعيفى و بيچاره‌اى كه در همه جهان دو تا نان دارد خشك، يكى بامداد خورد و يكى شبانگاه- اين كس برود، بناحق آن دو تا نان از وى بستاند و او را محروم بگذارد بر او چه واجب آيد؟» همه گفتند «اين كس مستوجب همه عقوبتى باشد و هر بدى كه بجاى او كنند دون حق او بود.» پس نوشيروان گفت «هم اكنون خواهم كه پوست از تنش‌]42 b[ جدا كنيد و گوشتش بسگان دهيد و پوستش پر كاه كنيد و بر در سراى بياويزيد و هفت روز منادى همى كنيد كه بعد از اين هركه بر كسى ستم كند و توبره‌اى كاه و مرغى و دسته‌اى تره‌ 10 ببيداد از كسى بستاند و يا متظلّمى بدرگاه آيد با آن كس همين رود كه با اين رفت.» همچنان كردند.

12- پس آن فراش را فرمود كه «آن گندپير را بياور.» چون گند


[1] - او را ... نداردN : او ... نداردP -:C

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 51
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست