responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 45

ديگر از پدر بميراث دارم و سه ديگر عمّ بر من خروج كرد و با او مصاف كردم و او را]12 a[ قهر كردم و ديگرباره بشمشير ملك بگرفتم. و چون خداى عزّ و جلّ جهان بمن ارزانى داشت من بشما ارزانى داشتم و هركسى را ولايتى بدادم و هركه را در اين دولت حقى بود بى‌نصيب نگذاشتم و بزرگان كه بزرگى و ولايت از پدرم يافته‌اند ايشان را هم بدان مرتبت و محلّ بداشتم و از منزلت و نان پاره ايشان هيچ كم نكردم و پيوسته شما را همى‌گويم كه با رعايا نيكو رويد و بجز مال حق مستانيد. من حرمت شما نگاه مى‌دارم و شما نگاه نمى‌داريد[1] و شما سخن من در گوش نمى‌گيريد و از خداى نمى‌ترسيد و از خلق شرم نمى‌داريد و من از باد افراه يزدان همى ترسم. نبايد كه شومى بيداد شما بروزگار دولت من برسد. جهان از مخالف صافى است. كفاف و آسايش داريد. اگر بشكر نعمت ايزدى كه ما را و شما را ارزانى داشته است مشغول گرديد صواب‌تر باشد از آن‌كه بيدادى و ناسپاسى كردن، كه ظلم ملك را زوال آورد و ناسپاسى نعمت را ببرد. بايد كه پس از اين با خلق خداى عزّ و جلّ نيكو رويد و رعايا را سبك‌بار داريد و ضعيفان را ميازاريد و دانا آن را حرمت داريد و با نيكان بنشينيد و از بدان بپرهيزيد و خويشكاران را ميازاريد. خداى را و فرشتگان را بر خويشتن گواه گرفتم كه اگر كسى بخلاف اين طريقى سپرد هيچ ابقا نكنم.» همه گفتند «چنين كنيم و فرمان برداريم.»

4- چون روزى چند برآمد همه بسر كار خويش بازشدند. همان بيدادى و درازدستى بر دست گرفتند و ملك نوشيروان را بچشم كودكى نگاه مى‌كردند و هر گردن‌كشى چنان مى‌دانستند كه نوشيروان را او بر تخت پادشاهى نشانده است، اگر خواهد او را پادشاه دارد]21 b[ و اگر نخواهد ندارد. نوشيروان‌


[1] - و شما نكاه نمى‌داريدN -:P

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 45
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست