responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 40

و هركه را راست‌روشن شغل فرموده بود همه را معزول كردند و هرگز نيز عمل نفرمودند و هر كرا از شغل باز كرده بود و معزول كرده عمل فرمود و همه دبيران و متصرفان را بدل كرد. چون اين خبر بدان پادشاه رسيد كه قصد بهرام گور كرده بود هم آنجا كه رسيده بود بازگشت و از آن كرده پشيمان شد و فراوان مال و ظرايف‌[1] بخدمت فرستاد و عذرها خواست و بندگيها نمود. و گفت «هرگز در انديشه من عصيان ملك نگذشته است. مرا وزير ملك بر اين راه داشت از بس كه مى‌نوشت و كس مى‌فرستاد. و ظنّ بنده گواهى مى‌داد كه او گناه‌كار است و پناهى مى‌جويد.» ملك بهرام عذر او بپذيرفت و از سر آن درگذشت. و مردى نيكواعتقاد و خداى ترس را وزيرى داد و كارهاى لشكر و رعايا همه نظام گرفت و شغلها روان شد و جهان روى بآبادانى نهاد و خلق از جور و بيداد برست. و ملك بهرام آن مرد را كه سگ‌]91 a[ بر دار كرده بود بوقت آنكه از خيمه بيرون آمد و بازخواست گشت تيرى از تركش بركشيد و پيش آن مرد انداخت و گفت «نان و نمك تو خوردم و رنجها و زيانها كه ترا رسيده است معلوم گشت. حقّى ترا بر من واجب شد. بدان كه من حاجبى‌ام از حاجبان ملك بهرام گور و همه بزرگان و حاجبان درگاه او با من دوستى دارند و مرا نيك شناسند. بايد كه برخيزى و با اين تير بدرگاه ملك بهرام آيى. هركه ترا با اين تير بيند پيش من آرد تا من ترا حقّى گزارم كه بعضى زيانهاى ترا تلافى باشد.» و پس بازگشت.

22- پس بچند روز زن آن مرد مرد را گفت «برخيز و تا بشهر برو و اين تير با خود ببر كه آن سوار با آن زينت بى‌گمان مردى توانگر و محتشم بود.

اگرچه اندك مايه نيكويى‌[2] با تو كند ما را امروز بسيار باشد و هيچ كاهلى مكن‌


[1] - ظرايف‌N : طرايف‌P

[2] -+ كه‌N

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 40
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست