responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 300

و ديوان تعلق بديشان داشت و حل و عقد مملكت بدست ايشان بود. و ليكن بنهانى هم‌مذهبان را قوّت مى‌دادند، تا عمل از ايشان بيشى نيامدى كسى ديگر را نفرمودندى و در ديوان و جز ديوان هم پشتى كردندى و يكديگر را يارى دادندى و اگر يكى را از ايشان پاى در سنگ آمدى همه ايستادگى كردندى و آن كس را از آن عهده بيرون آوردندى تا هر روز قوت و مردم ايشان زيادت مى‌شد و هركجا در خراسان و ماوراء النهر يكى از ايشان بود همه صيحى‌[1] گشته بودند و بپشتى ايشان دعوت آشكارا كردند و سخن ايشان فاش گشت و مردمان دوردست چنان مى‌پنداشتند كه اهل حضرت همه باطنى شده‌اند و ابو منصور عبد الرزاق نيز در مذهب باطنيان شد و باطنيان حضرت بسپيدجامگان فرغانه و خجند و كاسان‌[2] نامه نبشتند كه «شما خروج كنيد كه مقالت ما و از آن شما در اصل هر دو يكى است كه ما نيز خروج خواهيم كردن و در آن تدبيرايم كه اول پادشاه را برگيريم و بيكديگر پيونديم و هر ولايت كه از جيحون از اين سو است خويشتن را صافى كنيم. آنگاه قصد خراسان كنيم.»

23- پس هم‌پشتى كردند و با پسر بايقرا يك زفان شدند و پيش پادشاه ابو على بلعمى را كه وزير بود و امير بكتوزون را تخليط كردند از آنكه هر دو مسلمان بودند و جمله‌]531 a[ غلامان بنده زيردست بكتوزون بودندى. پس منصور فرمود تا هر دو را در كهنه‌دز بازداشتند و بند برنهادند و كار مملكت سخت با خلل شد. و الفتگين چون ديد كه بيشتر اميران خواص و اهل درگاه و حضرت مذهب قرامطه گرفتند و اين دو كس را كه مسلمان بودند و نيك‌خواه پادشاه بقول ايشان بند كردند از نشاپور كوچ كرد تا ببخارا رود و حال معلوم سلطان گرداند و تدبير ايشان بر دست گيرد. پس ابو منصور عبد الرزاق كه امير طوس‌


[1] - همه صحى‌N : بهم متفق‌K : همه روشن‌C : شيحى‌B

[2] - كاسان‌d : كاشان‌NCKM

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 300
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست